با کشته شدن پیامبر جوزف اسمیت توسط اوباش، دشمنان کلیسای LDS (قدیسان آخرالزمان) گمان میکنند کلیسا با مرگ او از بین خواهد رفت. در واقع، این خطر یک احتمال واقعی است. بحران غیرقابل انکار است و قدیسان در ناوو دچار آشوب شدهاند.
سفر تجاری یک میلیاردر به بالی با مشکلات متعددی روبهرو شد. عصبانی کردن محلیها، بیماری عمویش و پیچیدگیهای دیگر، مذاکرات مهم تجاری او را با خطر مواجه کرد.
کین، هارولد و بئاتریس پس از مرگ رئیسشان، در شرایطی سخت و بدون هیچ پشتوانهای قرار میگیرند. بئاتریس با ارادهای پولادین، مصمم است که با اتکا به توان خود و یارانش، بر جهان تسلط یابد.
نیکول، نویسندهی سرشناسی در حوزه سفرهای بینالمللی، برای نگارش مقالهای جدید دربارهی یک مقصد ساحلی رویایی، مکانی دلنشین را اجاره میکند. اما به طور اتفاقی، کید، نمایندهی بازاریابی یک مجلهی رقیب گردشگری، نیز همان مکان را رزرو کرده است.
یک شخصیت اینترنتی شرمسار سعی می کند با پخش زنده خود در خانه ای متروکه، طرفداران خود را به دست آورد. هنگامی که او به طور تصادفی یک روح انتقام جو را آزاد می کند، رویداد بازگشت او ، به مبارزه ای برای زندگی اش تبدیل می شود...
آنی که در حال رانندگی با ماشین دوستش است توسط پلیس به دلیل تخلف راهنمایی و رانندگی متوقف می شود . وقتی پلیس یک چاقوی خونین را در پشت ماشین کشف می کند، او باید قبل از اینکه به اشتباه متهم به قتل شود، پیدا کند که واقعاً چه خبر است...
فیلم داستان یک مامور پلیس را روایت میکند که قصد دارد به کمک یک مرد محلی متخصص در پیدا کردن رد افراد ، پروندهی یک قتل که در سرزمینهای بومی سرخپوستان اتفاق افتاده است را به سرانجام برساند...
یک تاجر به نام ساموئل تصمیم میگیرد تا به غرب وحشی سفر کند و فعالیتهای اقتصادیش را در میان کوهها دنبال کند. همچنین در این بین ماموریت شخصی مهمی را نیز انجام دهد. اما…
داستان سریال در مورد خانواده ای می باشد که به پرورش دام در مونتانا می پردازند. حال آنها باید با کسانی که قصد تصاحب زمینهای آنها را دارند، روبرو شوند...
داستان سريال در مورد "تالون"، تنها بازمانده "Blackbloods" مي باشد، كه در جستجوي قاتلين خانواده اش مي باشد. او براي کشف قدرت های خارق العاده اش، باید راهي برای مهار کردن آنها پيدا كند....
داستان سریال درباره یک زوج جوان به نامهای «بیلی» و «کدی» است که برای دنبال کردن زندگی رویاییشان به شهر Bakken در داکوتای شمالی نقل مکان می کنند. استخراج نفت توسط کمپانی «بریجز» جان تازه ای به شهر داده و بیلی هم به دنبال فرصت به کمپانی بریجز ملحق می شود. ولی چه بسا سرمایه دار بی رحم کمپانی «هاپ بریگز» مجبورشان می کند که هر چی در توانشان هست را وسط بگذارند حتی ازدواجشان را و...