اولیویا اوریارته زنی است که به تازگی از همسر پنجم خود طلاق گرفته و کاملاً ویران شده است. اولیویا با هدف جلوگیری از زوال قریبالوقوع، نقشهای میکشد تا مرگ او یا به عبارتی قتل او را رقم بزند...
داستان فیلم دربارهی یک هنرمند فرانسوی با ریشههای خاورمیانهای است که در منهتن زندگی میکند و به سیاستهای خارجی کشور خود علاقهمند است. او در شب یک مهمانی به اطلاع از دستگیری دوست دوران کودکیاش برای مشکوک شدن به تروریسم میرسد و همزمان با این اتفاق عاشق شخص دیگری می شود ...
هنگامی که یک تصادف رانندگی باعث می شود که جوناس بینایی خود را کاملاً از دست بدهد، او نمی تواند زندگی ای را که قبلاً داشت را ادامه دهد . با وجود امتناع او از پذیرش شرایط جدید ، شرایط او را به کشف مسیرهای جدید و نامعلومی سوق می دهد ....
در سال 1930 در پوئبلا، مکزیک، یک زن جوان خود را در یک ازدواج منظم با یک سیاستمدار برجسته (آندرس آسنسیو) می بیند. همانطور که حرفه او پیشرفت می کند، برای او سخت تر می شود که یک همسر وفادار و دوست داشتنی باقی بماند.
در قرن نوزدهم در مکزیک شمشیرزنی نقاب دار به اسم زورو (آنتونی هاپکینز) یک قهرمان مردمی است که بر علیه قوانین استبدادی دولت اسپانیا که توسط فرماندار ستمکاری به اسم مونترو در آنجا اجرا می شود قیام می کند...
ماریگابی روزها دانشجوی پزشکی است – و شبها زندگیها را با خانوادهاش در آمبولانسهای خصوصی مکزیکوسیتی نجات میدهد. از آنجایی که فشار هر دو دنیا تهدید می کند که او را به پایین بکشاند، ماریگابی هر کاری که لازم باشد انجام می دهد تا سرپا بماند.