جورجیا سولووی، ترانهسرای پاپ، مردی است که با وجود موفقیت در کار، در روابط عاطفی ناکام است. او زندگی بیبندوباری دارد و به جای ایجاد ارتباط عمیق با دیگران، ترجیح میدهد به طور سطحی با افراد مختلفی در ارتباط باشد.
"جک کراب" در آغاز فیلم 121 ساله است.شخصی از او می خواهد داستان گذشته خود را بازگو کند.او داستان خود از دستگیر و بزرگ شدن توسط هندیها،تبدیل شدن به یک هفتیرکش،ازدواج با دختری هندی،مشاهده قتل او توسط ژنرال "کاستر"و تبدیل شدن به پیش آهنگ او را تعریف می کند...
سامانتا دختری است که به گروگان گرفته شده و به مکانی نامعلوم برده میشود , او متوجه میشود که دکتر گرین که یک مسئول تحقیقات است نیز در آنجا حضور دارد و ...
جان و مری در یک بار مجردی با هم آشنا میشوند و یک شب عاشقانه را با هم سپری میکنند. روز بعد، آنها شروع به شناختن یکدیگر میکنند و متوجه میشوند که ممکن است عشقی جدید در راه باشد..
«جوباک» (وويت) پسر جذاب ولي بي پول شهرستاني، به نيويورک مي آيد تا با تلکه ي زنان مسن پولدار کسب درآمد کند. او خيلي زود با «راتسو ريزو» (هافمن) آشنا مي شود؛ کلاهبرداري مسلول و معلول که پيشنهاد مي دهد مديريت برنامه هاي «جو» را به عهده بگيرد...
«بن براداک» (هافمن) که تازه فارغ التحصيل شده است، هنوز براي آينده ي خود تصميم جدي نگرفته است. خيلي زود «خانم رابينسن» (بنکرافت)، همسر دوست پدرش، به او علاقه مند مي شود و سعي مي کند او را فریب دهد...