ده زن ربوده شده از یک اقامتگاه، پس از ربوده شدن توسط یک گروه بیرحم، تلاش میکنند فرار کنند. یک پرستار و یک فروشنده در صحرا در طی یک طرح فرار جسورانه، رهبری مبارزه برای بقا در برابر قاچاقچیان را بر عهده میگیرند.
داستان مرسدس گلیزه، اولین زن بریتانیایی که توانست کانال مانش را شنا کند، بسیار الهامبخش است. او نه تنها با آبهای سرد و خشن کانال مانش جنگید، بلکه در مقابل جامعه سرکوبگر دهه ۱۹۲۰ انگلستان نیز ایستادگی کرد. این روایت، شجاعت و پشتکار او را در غلبه بر موانع طبیعی و اجتماعی به تصویر میکشد.
گروهی از خلافکاران تازه کار در حال دزدی از یک بانک هستند، و در همین حال چند کارگر مشغول کندن یک قبرستان می باشند که ناگهان جنازه ای، یکی از آن ها را گاز می گیرد و به شکل زنجیره ای تمام کارگران و بعد از آن ها تمام اهالی شهر لندن به زامبی تبدیل می شوند. بانک زن ها از دست پلیس فرار می کنند اما خود را در میان گله ای از زامبی ها محاصره شده میابند...…
هنگامی که گنجینه الماس بزرگترین قلعه انگلیس توسط یک باند جنایتکار مشهور دزدیده می شود، آخرین چیزی که این باند جنایتکار انتظار داشتند که مقابل آنها قرار بگیرند ، دو پسر دوچرخه سوار است و ....
دو قاتل قراردادی فاسد، هنگامی که در حال دفن کردن آخرین قربانی خود در یک قبرستان مافیایی هستند، توسط یک نیروی فوق العاده شریر، مورد تعقیب قرار می گیرند ...