داستان در مورد نویسنده ای است که می خواهد برای تکمیل کتاب جدید خود به شهری کوچک برود. او در این شهر درگیر قتل مرموز یک دختر جوان می شود. یک شب در خواب او با یک روح ارتباط برقرار می کند ….
یک دختر جوان و ثروتمند در سال ۱۹۶۵ به نیو یورک می رود و در آنجا با بازیگر جوانی آشنا می شود که ادعا می کند می تواند او را به یک ستاره مشهور تبدیل کند اما ...
یک زوج جوان اهل آیووا، در حالی که به دنبال آپارتمان و شغل میگردند، به آپارتمان عمه آگاتا در منهتن، که اجارهای کنترلشده دارد، نقل مکان میکنند. شش هفته بعد، زمانی که آگاتا میمیرد، آنها تصمیم میگیرند این موضوع را پنهان کرده و در آنجا بمانند.
اوايل قرن بيستم. «ميلو تاچ» زبان شناسي است که تصميم گرفته جست و جوهاي پدربزرگش را براي پيدا کردن امپراتوري از دست رفته و غرق شده ي آتلانتيس ادامه دهد. ميليونري به نام «پرستن ويتمور»، «ميلو» را استخدام مي کند و او نيز به گروهي ماجراجو مي پيوندد که سرپرست شان، «رورک» (گارنر)، فرمانده يک زيردريايي است...
وارثان خانه اي قديمي، از دکتري به نام «جيمز هاردي» (پولمن) که متخصص مسايل ماوراء الطبيعه است، دعوت مي کنند تا خانه را از ارواح پاک سازي کند و او با دخترش، «کت» (ريچي) به قصر مي آيد. در نخستين برخورد، سه روح شرور به نام «ديلاق» (نيپوت)، «خپله» (گارت) و «بوگندو» (آلاسکي) مزاحم او مي شوند، اما در ضمن روح خوبي به نام «گاسپر» (پيرسن) با «کت» دوست مي شود...