داستانی شبیه به فیلم کوتاه "برشهای کوتاه" (1993)، اما با بودجهای کمتر، در یک روز گرم ژوئنی در شهر بندری آنتورپ روایت میشود. ناتالی، شوکی برادرش، والتر دوست پسرش و لارا دوست دختر سابق او، فرمین نگهبان گالری، پل گارسین معلم فرانسوی ناراضی، چند جوان خوشگذران از شهر گنت و ویندمن مرموز، هرکدام به صورت جداگانه و بدون ارتباط ظاهری با هم، به انجام کارهای خود مشغول هستند.
در قرن شانزدهم میلادی، حماسه ای پرماجرا درباره دختری جوان به نام یوهانا اهل خنت شکل می گیرد. او در پی انتقام خون پدرش از امپراتور مقدس روم، شارل پنجم است. داستان در جهانی مملو از ثروت و تجمل، انتقام های خشونت بار، دسیسه های ماهرانه و خیانت های گوناگون روایت می شود.
یک گورکن ایرلندی زمانیکه یاغیها شهر پُر از صلح و صفای مرزیشان را تصرف میکنند، کارش رونق میگیرد اما زمانیکه تعداد تلفات افزایش پیدا میکند، خانوادهاش تهدید میشوند...
یک نگهبان امنیتی کلوپ شبانه به نام لوکاس در سن پنجاه سالگی میبایست با مشکلات و دردسرهای فروانی که در زندگیش رخ میدهد مبارزه کند تا بتواند فرزند هشت سالهاش را به درستی بزرگ کند…