یک مرد قدرتمند که به هیچ چیز اهمیت نمی دهد، زمانی که یک تصادف رانندگی با پسری که از نظر جنسی مظهر زندگی است، او را به چالش می کشد تا با حقیقت خود روبرو شود، او مجبور می شود با هسته خود ویرانگرش روبرو شود...
زندگی یک معمار جوان با تشخیص بیماری نادر چشمی او به آشوب کشیده می شود. با بدتر شدن وضعیت او، زندگی و انتخاب های شغلی خود را زیر سوال می برد و رابطه اش با همسر ناامیدش تیره تر می شود...
در آینده ای نزدیک ، کارآگاه خصوصی دیوید کارمایکل توسط مارلون ویدت ، تاجر عجیب و غریب استخدام می شود تا دختر گمشده خود را پیدا کند. دیوید با جین ، هوش مصنوعی بسیار پیشرفته ، برای حل این معما همکاری می کند...
جو یک پزشک در بازار سیاه است که عملیات غیرقانونی را برای جهان جنایتکاران انجام می دهد. هنگامی که او به یک دختر جوان پناه می دهد، باید بین شکستن سوگند پزشکی یا عبور از کارفرمایان بی رحمش یکی را انتخاب کند...
یک گروه از مردم وارد یک مارپیچ می شوند که خارج شدن از آنجا کار آسانی نیست، هر لحظه در آنجا زندگی را برای آن ها سخت می کند و حالا مجبورند برای زنده ماندن مبارزه کنند تا بتوانند راه خروج را پیدا کنندو..
داستان فیلم در مورد دیوید یک بایگانی کننده ی فیلم هست که اخیرا در حال سپری کردن اوقاتی سختی استی. او به همسرش آلیس هم مشکوک هست و اعتقاد دارد که آلیس با مردی به نام الکس که یکی از مشتری هایش هست رابطه دارد. اما فشار و استرس بر روی دیوید دو چندان می شود وقتی که همکارش کلر به او یک قطعه فیلم که در بایگانی پیدا کرده است می دهد چرا که وقتی دیوید فیلم را پخش می کند متوجه می شود در سال ۱۹۰۲ در خانه ای که سکونت دارد یک قتل بی رحمانه و وحشتناک صورت گرفته بوده که …
«کلی» و «ویکتور» شبی در یک کلوب شبانه به یکدیگر آشنا شده و رابطه ای را باهم آغاز می کنند، و همین رابطه سبب می شود تکراری بودن روزهای زندگی شان را به فراموشی بسپارند...
در لندن، یک هواپیمای نظامی سقوط می کند و محتویات بسیار طبقه بندی شده آن در سطح شهر پخش می شود. به طور کامل غافل از اینکه شهر در قرنطینه است، گروهی از مردم در یک انباری با یک مهمان بسیار ناخواسته به دام میافتند...
یک زن از یک شهر دورافتاده در میدلندز پس از راه رفتن در خواب و بیدار شدن در جنگل در کنار یک زن جوان به قتل رسیده، تسلط خود را بر واقعیت از دست می دهد....
داستان این فیلم در قرن نوزدهم میلادی و در کشور ایرلند اتفاق می افتد. آلبرت نوبز ( گلن کلوز ) پیشخدمت وظیفه شناسی است که سالهاست در هتل موریسون شهر دوبلین در حال خدمات رسانی به مشتریان می باشد. آلبرت در این هتل شخصیت شناخته شده ای به حساب می آید و همگان به خوبی با او آشنا هستند …
"پارتیک" بچه ای سر راهی در سال 1970 بزرگ شده و شهر خود در ایرلند را ترک می کند. او تلاش می کند تا مادر خود را پیدا کند. او عضو یک گروه موسیقی راک شده و عاشق رهبر گروه می شود...