داستان در سال 1961 و در بحبوحه جنگ سرد رخ میدهد. این داستان، روایتگر زندگی داگ هامرشولد، دیپلمات و اقتصاددان، است که پس از فرماندهی نیروهای سازمان ملل در نخستین عملیات نظامیشان، برای برقراری آتشبس با دشمنان، در اقدامی نومیدانه سوار هواپیما میشود.
در یک مزرعه در اواخر دهه 1800، یک انتظار شدید زمانی آغاز می شود که مادری به زایمان پیچیده ای می پردازد و لیز 14 ساله باید خود را برای شبی آماده کند که می تواند زندگی او را برای همیشه تغییر دهد...
حجّا، پسربچهای کنجکاو، برای دیدن دنیا، فرشی پرنده قرض میگیرد و در این راه با ماجراهای هیجانانگیزی روبهرو میشود. از طرفی، سلطانی قدرتمند نیز به دنبال این فرش جادویی است.
در آینده ای نه چندان دور که زندگی انسان ها متکی به ماشین ها شده است ، امکان ظورش کردن ربات ها در برابر انسان ها زیاد است. به همین منظور باید افرادی را که تولید این ربات های خطرناک را افزایش می دهند از میان برد و …
در این قسمت دومینیک تورتو (دیزل) ، برایان اکانر (واکر) و بقیه اعضای خانواده شان به ادامه آخرین ماموریتشان در ایتالیا می پردازند ، جایی که لوک هابز (جانسون) در تعقیب آنها بود . همزمان با این ماجرا ، گروهی دیگر در لندن دست به سرقت چند ماشین و آشوب می زنند و هابز مجبور می شود به آنجا برود و آنها را دستگیر کند . بعد از آنکه مشخص می شود لتی (رودریگوئز) در سرقت لندن دست دارد ، تورتو هم قاطی ماجرا می شود ...
یک نقاش که در جستجوی الهام است، پس از پذیرفتن شغل معلمی در یک شهر کوچک و تبدیل شدن به پرستار ادی، دانشجوی هنر مطیع و آرام که به نوعی بیماری نادر راه رفتن در خواب مبتلاست، ناگهان منبع الهام غیرمنتظرهای پیدا میکند.
در منهتن، فیلمساز اریک پس از یک رابطهی کوتاه، با پاول، وکیلی که تمایلات جنسی خود را پنهان کرده است، پیوند عمیقی برقرار میکند. همانطور که رابطهی آنها با فراز و نشیبها و الگوهای ناسالم پیش میرود، اریک تلاش میکند تا ضمن وفاداری به خود، مرزهای شخصیاش را نیز حفظ کند.
مدز ، فیلمنامه نویس 34 ساله، زمانی که یکی از دوستان نزدیکش سکته می کند و در نهایت به کما می رود، دچار بحران زندگی می شود. مدز از دوست خود جدا می شود و سعی می کند مسیر متفاوتی در زندگی پیدا کند...
"لارس" عضو سابق ارتش دانمارک به همراه "جیمی" وارد یک گروه نئونازی می شوند.تغییر رابطه آنها از دشمنی به دوستی و در نهایت علاقه به خوبی پیش می رود تا اینکه این رابطه آشکار می شود و...
«رابرت لانگون» که متخصص رمزگشایی از نوشته ها و تصاویر عهد کهن است، متوجه خطری میشود که واتیکان و کل جهان را تهدید میکند. او پس از ناپدید شدن چند کاردینال، راهی شهر رم میشود تا با عوامل منفی فیلم که قصد نابودی زمین را دارند، مبارزه کند...
دو نیمه ی جسد، که یکی از آنها متعلق به یک سیاستمدار زنِ سوئدی است، روی پل "اُرساند"، که دانمارک و سوئد را به هم وصل میکند پیدا میشود. با پیدا شدن این دو جسد، دو بازرس یکی از دانمارک و یکی از سوئد با یکدیگر همکاری میکنند، "کوپنهاگن" دانمارک و اداره ی تجسس جرائم "مالمو" از سوئد دخیل هستند. این جسد از کمر به دو قسمت تقسیم شده، و دقیقاً روی مرز بین دو کشور روی این پل قرار گرفته است، بنابراین پلیس هر دو کشور درگیر این پرونده قتل هستند. بعد از تحقیقات و آزمایشات بیشتر، مشخص میشود که این یک جسد، متشکل از دو جسد جدا است و نیمی از آن مربوط به یک زن دانمارکی است. از سوئد "ساگا نورن" و از دانمارک "مارتین راد" روی این پرونده کار میکنند. این دو بازرس به دنبال پیدا کردن قاتل این قربانیان هستند...