ایزابلا، سی و چند ساله، برای تولد شصتمین سالگرد تولد پدرش به زادگاهش بازمیگردد. او در آنجا با دوست قدیمی خود، مولی، که حالا رهبر گروهی شده که قبلاً با هم عضو آن بودند، روبرو میشود. اما خبر بدتر این است که مولی با نامزد سابق ایزابلا، سیمون، نامزد کرده است...
داستان فیلم در مورد پدر و مادر کارگردان مشهور سوئدی، اینگمار برگمان می باشد. در سال 1909، پدر او هنریک برگمان که مرد فقیری بود عاشق آنا، دختری از یک خانوادهی ثروتمند می شود. پس از ازدواجشان، هنریک بعنوان یک کشیش در شمال سوئد مشغول به کار می شود. اما پس از چند سال، آنا دیگر نمی تواند زندگی با مردم آنجا را تحمل کند...
"سونه"، دانشجوی اخراجی الهیات، که از قضا پسر یک کشیش نیز هست، با "ویوکا" در کلیسا آشنا می شود. آن دو با یک بحث آشنا شده و در نهایت با هم ازدواج می کنند. اما با گذشت زمان، "ویوکا" از نظر احساسی بی ثبات شده و...
سیکان نقشهٔ جدیدی دارد: سرقت یک تراشهٔ کامپیوتری کوچک که حاوی برنامهٔ فوق سری از آیندهٔ سوئد است. اما وال-اینبرگ هم همین نقشه را دارد. پاداش این سرقت، ۵۵ میلیون کرون سوئدی طلا و الماس است. چه کسی به تراشه دست پیدا میکند؟..
پترسون و بندل بی پول هستند، اما بندل به آنها پیشنهاد می کند که یک تجارت راه بیندازند و ثروتمند شوند. با یک دسته گل بنفشه شروع می شود، اما به زودی آنها از طریق برخی معاملات مبهم به سمت اوج می روند....
سیکان، وانهدن و راکی یک شب سعی می کنند از کلوپ شبانه برنز غارت کنند، اما وانهدن مرتکب اشتباه شده است و پسر عموی دائما مست خود را دعوت می کند و او نقشه را خراب می کند...
یک پسر 8 ساله سوئدی با وجود نیت خوب همیشه دچار مشکل می شود و پس از آن در یک آلونک محبوس می شود. او در مزرعه ای با مادر، پدر، خواهر، خدمتکار، بهترین دوست کشاورز و یک پیرزن زندگی می کند...
مارکوس بانکدار عاشق میج رقصنده باله جوانی می شود که در اپرا کار می کند. برای ملاقات با او، او در آنجا کار می کند، اما ماج عاشق اسوالد برگ، ستاره بزرگ اپرا است...