تاکاگی، پس از گذراندن دوران نوجوانی، این بار به عنوان مربی به مدرسه متوسطه سابق خود بازمیگردد. او در آنجا با نیشیکاتا، همکلاسی شیطان و بازیگوشی که زمانی او را دست میانداخت و اکنون معلم ورزش شده است، مجدداً برخورد میکند...
در یک پارک در یک غروب بارانی، یک دانشجوی 19 ساله به نام فومی، چتر را به دختر 10 ساله خیس به نام ساراسا می دهد. فومی با درک بی میلی او برای رفتن به خانه، به او اجازه می دهد در جای خود بماند و دو ماه آینده را در آرامش سپری کند. آنها دست یکدیگر را می گیرند و به نظر می رسد بالاخره جای خود را در جهان پیدا کرده اند تا زمانی که فومی به جرم آدم ربایی دستگیر می شود...
فیلم که بر اساس کتابی به قلم کارگردان ساخته شده داستان نویسنده ای را دنبال میکند که بتازگی همسر خود را در یک تصادف از دست داده و با وجود غم و اندوه، از فرزندان مردی کارگر که او نیز همسرش را در همان حادثه از دست داده، مراقبت می کند...
این داستان درباره یه خونهست که نسل 2.5 حساب میشه. تو این خونه، بچهها و پدر و مادرشون همه با هم زندگی میکنن. یکی از بچهها هم مجرده، که بهش میگن "0.5".
آنزو موراتا را دنبال می کند که سیزده سال پس از سوختن خانه خانواده ثروتمند میتارای در آتش سوزی، به خانه میتارای ها نفوذ می کند تا خانه و خانواده ای را که از او گرفته شده است پس بگیرد.