جایی میان کارولاینای شمالی و جنوبی. «سیلر ریپلی» جلوی چشم های محبوبه اش، «لولا»، مردی را که با چاقو به او حمله کرده، می کشد و به زندان می افتد. اما بیست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد می شود «لولا» با این که مادرش «ماری یتا» ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به دیدنش می رود. عشاق از شهر می روند و به سوی نیو اورلیانز به راه می افتند..
دو دختر آمریکایی در ایتالیا توسط یک جادوگر شیطان صفت و برادر دوقلویش که از نفرینی رنج می برند که هر روز آنها را تبدیل به حیوانات وحشی می کند مورد تجاوز قرار می گیرند و ...
هلن و بُن در یک جامعه آخرالزمانی زندگی میکنند که میخواهند از آن فرار کنند. آنها توسط جَیسون مرموز استخدام میشوند تا یک دیسک را بدزدند. این کار بسیار خطرناک است، اما در ازای آن، جَیسون قول میدهد که آنها را از آن جامعه خارج کند...
"تری" دختری است که کاملا به نظر ایده آل میرسد، ظاهر خوب، محبوبیت بین دیگران، دوست پسر عالی و ... با این حال او که برای تابستان بعنوان نویسنده یک مقاله انتخاب شده است، بین دوراهی گیر می کند که ...
یک ستوان گروه ویژه، زمانی که وظیفه کار کردن با یک گروه آموزش دیده برای از بین بردن جرم و جنایت در لس آنجلس به او داده می شود، بر سر دو راهی بین انجام وظیفه و وفاداری به محله اش قرار می گیرد...
ماجرای داستان این سریال بعد از 25 سال از سر گرفته می شود که ساکنان یک شهر عجیبغریب (در شمالغربی کشور) در این فکر هستند که چگونه ملکه مراسم آغاز سال تحصیلی آن ها به قتل رسیده است، حال همه در تلاش برای کشف ابعاد مختلف این قتل مرموز هستند...
نام سریال یعنی «شهر جادویی» برگرفته از لقب شهر میامی آمریکاست و داستان سریال نیز در همین شهر و در سال 1959 میلادی، پیرامون یکی از بزرگترین هتل های جهان رُخ میدهد. «آیزاک اوانز» شخصیت اصلی این سریال، صاحب هتل بزرگ «دریا نما – Miramar» است. آیزاک همواره رویای ساختن این هتل را داشته و به همین دلیل و برای تامین هزینه های ساخت مجبور شده با رییس باندهای خلافکاری و قماربازی شهر، یعنی «بن دایموند» معروف به «قصاب» شریک شود. «دایموند» که به دلیل علاقه به قمار سرمایه خود را بر روی این هتل قرار داده، تمام تلاشش را میکند تا بازی قمار را راه بیندازد ولی از سوی دیگر آیزاک نمیخواهد پای دارودسته دایموند به هتل او و نزدیک خانواده اش باز شود. از سوی دیگر هم دادستان شهر میامی هم به دنبال دستگیر کردن «بن دایموند» است و آیزاک باید پای خودش را از کارهای دایموند نیز بیرون بکشد.
دو پلیس کاملا متفاوت، یکی با ضریب هوشی بالا اما قدرت بدنی ضعیف و دیگر با قدرت بالا اما کودن و احمق، به عنوان پلیس مخفی به دبیرستانی اعزام می شوند و ...
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...