هنگامی که رابین با همراه آفریقاییش به انگلستان می آید و شاهد ستمگری و حکومت ظالمانه کلانتر ناتیگهام میشود ، تصمیم میگیرد که به عنوان یک یاغی با کلانتر مبارزه کند…
«باوموردا» (مادرش)، ملکه ی شرور، مطلع می شود که قرار است کودکی از بین «دیکینی ها» باعث سقوط او شود، دستور قتل تمام زنان باردار را می دهد. اما «الورا»، یکی از نوزادان نجات می یابد و خانواده ی «ویلو» (دیویس) او را پیدا می کنند. «ویلو» و خانواده اش که از نسل مردمانی کوچک هستند، از ترس حمله ی ملکه تصمیم می گیرند کودک را به «دیکنی ها» برسانند.
شاهزاده جهنا توسط ساحر دستگیر شده است ، بنابراین تارامیس ملکه شر (که میخواهد به قربانی جهنا و تاج و تخت را برای همیشه) می پرسد از کانن برای یافتن او و او را به قلعه. کانن می پذیرد ، چرا که تارامیس دارای قدرت های جادویی و در نتیجه او تنها فردی است که قادر به عشق مرده خود را در زندگی به ارمغان می آورد...
«بلوفلد» (فون سيدو)، رهبر «اسپکتر» پس از ربودن دو موشک کروز مجهز به کلاهک هسته اي، با تهديد به نابودي جهان و تعيين مهلتي هفت روزه، اقدام به باج خواهي مي کند و بار ديگر «جيمز باند» (کانري) وارد عمل مي شود......
در زمانی (در آینده) در لندن الکس دلارج (مکداول) رئیس دوستانش (یا Droogs) است یعنی پیت (مایکل تارن)، جورجی (جیمز مارکوس) و دیم (وارن کلارک). یک شب آنها بعد از مستی بخاطر نوشیدن میلک پلاس (شیری که با مواد روانگردان مخلوط شده) بدنبال انجام یکی از آن «خشونتهای افراطی» میروند؛ ابتدا پیرمردی ولگرد (با بازی پائول فارل) را کتک میزنند و بعد با گروه بزهکار رقیب که بیلی بوی (ریچارد کانات) آنها را رهبری میکرد کتککاری میکنند. یک ماشین میدزدند و به خانهٔ نویسنده اِف. الکساندر (پاتریک مگی) میروند و آنقدر آقای الکساندر را میزنند که برای بقیه عمرش زمین گیر میشود. سپس الکس درحالیکه آهنگ معروف آواز زیر باران را میخواند به همسر آقای الکساندر (آدرین کُری) تعرض میکند.