تاریخ به صورت ظریفی بازنویسی میشود: به جای ملوانان باتجربه، فقط مجرمانی حضور دارند که آخرین و تنها دیدارشان با آب، سوپ جیره زندان بوده است. و کلمبوس نقشه مخصوص به خود را ندارد...
کنت و باربارا با اجرای برنامهای شاد و طنزآمیز، بینندگان را به تماشای مجموعه فیلمهای کمدی "کری آن" دعوت میکنند. شوخیها و کنایههای این دو مجری، فضایی مفرح و سرگرمکننده را به برنامه میبخشد.
جاسپر بلادشی، گاوچران سرسخت، مرگ یکی از پسران دوقلوی خود را جعل می کند و برای دیگری وصیت نامه می نویسد. به زودی، هر دو پسر به سراغ یکدیگر می آیند و به دنبال ارث می روند...
دکتر کیلمور پس از اینکه در موقعیتی نامناسب در پشت بام خانه پرستاران پیدا شد، اخراج می شود . بیماران مصمم هستند او را از دست ندهند، بنابراین با قدرت دکتر تینکل "قاطع" و پرستاران ارشد روبرو می شوند...
دکتر نوکی مورد بیاعتباری قرار گرفته و به یک بیمارستان دورافتاده فرستاده میشود. او از یکی از کارکنان، گلدستون اسکریویر، معجون لاغری مخفی دریافت میکند و با شهرت و ثروت هنگفت به انگلستان بازمیگردد. اما برخی میخواهند از این خوششانسی بهرهمند شوند و برخی دیگر فقط میخواهند او را سر جای خود بنشانند...
در جریان انقلاب فرانسه، دو اشراف زاده انگلیسی برای کمک به همتایان فرانسوی خود که توسط روبسپیر تهدید می شوند، وارد ماجرا می شوند. یکی از آنها، با توانایی تغییر چهره، به کابوسی برای سران پلیس مخفی فرانسه تبدیل می شود...
دو انگلیسی توسط رومیان دستگیر و به عنوان برده به روم برده میشوند. "هنگست پاد" سرش به کار خودش است، در حالی که "هورسا" یک مبارز شجاع و حیلهگر میباشد. اولین باری که با هم روبرو میشوند...
یک فرمول شیمیایی مافوق سری، توسط اعضای استنچ (انجمن نابود سازی انسان های ساختارشکن) ربوده میشود و سیمپکین به همراه سه کارآموز خود با دنبال کردن سرنخ ها در صدد یافتن سارقین میباشد...
داستان ماجراجویی های ملوانی به اسم البرت که هشت سال و نیم طول کشید بتواند سکان کشی را در دست گیرد و حالا در دریای آزاد اسپانیا به ماجراجویی می پردازد...
یک پرستار جوان در یک دهکده کوچک روستایی انگلیسی به همراه مادر دیوانه اش ساکن می شود. در حالی که به عنوان پرستار منطقه از مردم روستایی مستعد حادثه مراقبت می کند...
یک خط هواپیمایی آمریکایی قصد دارد یک هواپیمای مسافربری بریتانیایی جدید را خریداری کند اما طراح این هواپیما، جک هاپکینز، و دختر صاحب این خط هواپیمایی، کیتی فیشر،از یکدیگر متنفرند و...
سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...