داستان فیلم در دوران رکود اقتصادی آمریکا در دهه 1930 روی میدهد. جرج پمبرتن (بردلی کوپر) همراه سرنا (جنیفر لارنس)، همسر جوان خود که تازه با او ازدواج کرده به کارولینای شمالی میرود تا یک امپراتوری الوار راه بیندازد. حاکمیت موفق و بی رحمانه آنها در کوهستان زمانی پیچیده میشود که سرنا پی میبرد نمیتواند بچه دار شود...
"سیسلی" پس از اینکه نامزدش در یک حادثه رانندگی مجروح شده و از کمر به پائین فلج می شود دچار افسردگی عمیقی می شود. او با "نیل" پزشک بیمارستانی که نامزدش بستری است رابطه ای مخفیانه آغاز می کند.رابطه ی آنها وقتی پیچیده می شود که مشخص می شود همسر این پزشک راننده ای است که با نامزد او تصادف کرده است...
نام او کارل همیلتون از یک خانواده نجیب سوئدی است - آموزش دیده توسط سیا و یک SEAL ارتش. هنگامی که گروهی از تروریست های مستقر در سوئد تهدید می کنند که نقشه های شیطانی خود را آغاز می کنند - Coq Rouge Carl Hamilton فعال می شود...
جان، که صاحب یک انتشاراتی است، با شاعر جدیدی به نام کلارا و نامزدش ملاقات می کند و عاشق کلارا می شود. کلارا به آپارتمان جان می رود و جان نیز همسرش را ترک می کند.
سیکان، وانهدن و راکی یک شب سعی می کنند از کلوپ شبانه برنز غارت کنند، اما وانهدن مرتکب اشتباه شده است و پسر عموی دائما مست خود را دعوت می کند و او نقشه را خراب می کند...
در 28 ژوئن 2011، دو خبرنگار سوئدی با نام های Martin Schibbye و Johan Persson با گذشتن غیر قانونی از مرز سومالی به اتیوپی، مرتکب ریسک بزرگی می شوند. بعد از ماه ها تحقیق، برنامه ریزی و تلاش نا فرجام...