مارک، پلیس مخفی است که در تلاش برای جلب اعتماد هنری و گرفتن اعتراف از او که مظنون به قتل است ، رابطه شدید و صمیمی برقرار می کند و در این روند جان هر دوی آنها را به خطر می افتد ...
این فیلم بر پایهٔ سالهای پس از ازدواج دایانا، شاهدخت ولز و چارلز، شاهزاده ولز ساخته شدهاست و روایتی تخیلی از تصمیم دایانا برای پایان دادن به ازدواجش با شاهزاده چارلز و ترک خانواده سلطنتی بریتانیا است...
اتان هانت و گروهش بار دیگر مامور میشوند تا ماموریت غیرممکن دیگری یعنی متوقف کردن گروهی حرفه ای و زبده مثل خودشان که قصد نابودی سازمان را دارند، انجام دهند ...
داستان فیلم در دوران رکود اقتصادی آمریکا در دهه 1930 روی میدهد. جرج پمبرتن (بردلی کوپر) همراه سرنا (جنیفر لارنس)، همسر جوان خود که تازه با او ازدواج کرده به کارولینای شمالی میرود تا یک امپراتوری الوار راه بیندازد. حاکمیت موفق و بی رحمانه آنها در کوهستان زمانی پیچیده میشود که سرنا پی میبرد نمیتواند بچه دار شود...
یک افسر پلیس به نام سارچی که زندگی پر مشغله ای دارد ، درگیر یک پرونده قتل سریالی هولناک می شود اما به دلیل اینکه به تنهایی قادر به حل این پرونده عجیب نیست، تصمیم می گیرد از یک کشیش متخصص در جن گیری کمک بگیرد اما…
یک تیم مکتشف سرنخی از ریشه های انسان در زمین پیدا میکنن، که باعث میشه اونا رو به تاریک ترین گوشه و کنار جهان بکشونه و اونا مجبور میشن برای نجات آینده انسان جنگ های وحشتناکی در آنجا انجام بدن اما…
گروهی ۵ نفره که برای کوهنوردی به اسکاتلند رفته اند و مشغول گشت و گزار در کوه هستند، ناگهان متوجه دریچه ای در زمین می شوند که صدایی عجیب از آن به گوش می رسد. آنها تلاش می کنند تا دریچه را باز کنند، اما با بازکردن دریچه ...
موریس جابسون، سرپرست کارآگاه، مجبور می شود ناپدید شدن بسیار مشابه کلر کمپلی را که در سال 1974 مرده پیدا شد و پس از آن زندانی شدن پسر محلی مایکل میشکین را به یاد آورد...
گروهی از مردم که احساس میکنند دولتشان خیانت کرده و توسط نیروی پلیس ناامید شدهاند، یک قانون شکن مدرن را تشکیل میدهند تا آنچه را که به عنوان اشتباهات جامعه میدانند، اصلاح کنند...
در اوایل دهه هفتاد،دوقلوهایی توسط مردی به سرپرستی گرفته می شوند تا آنها را تبدیل به ستارگان دنیای راک کند.درحالیکه گروه به موفقیت دست پیدا می کند،"لاورا" آنها را برای نوشتن یک مقاله دنبال می کند...
داستان این سریال در یک شهر خیالی واقع در مردابهای شمال کنت رخ میدهد و با استفاده از ساختار روایت غیرخطی، حوادث چندین تیراندازی را که توسط یک مرد محلی به نقش آورده شده توسط شان هریس انجام شدهاند، علل و پیامدهای آن برای شهر و سکنهاش را بازگو میکند. این سریال، فاجعه، اندوه، مسئولیت و رستگاری را از دید یک خبرنگار که به شهر کودکی خود بازگشته تا گزارشی از فاجعه بدهد و کسانی که به قربانیان نزدیکتر هستند را به تصویر میکشد.