سه نوجوان دوبلینی به نامهای مت، رزِ ناامید و کرنیِ دیوانه، پس از ترک تحصیل، خود را در ورطهی مصرف الکل و مواد مخدر فرو میبرند و دست به اعمالی خلاف و تکاندهنده میزنند.
داستان عشق واقعی و الهام بخش رابین و دیانا کاوندیش، آنها زن و شوهری پرماجرا هستند که در مقابل یک بیماری لاعلاج تسلیم نمیشوند. این اثر نخستین فیلم به کارگردانی اندی سرکیس میباشد.
زنی هر روز از خواب بیدار می شود و هیچ چیز به یاد نمی آورد که نتیجه یک تصادف آسیب زا بوده است تا اینکه یک روز متوجه حقایق وحشتناکی می گردد که او را مجبور می کند از تمام کسانی که اطراف او هستند سوال بپرسد و …
داستان این فیلم دربارهی یک شاهزادهی جوان و سرسخت به نام هال میباشد که بعداز مرگ پدر مستبدش اکنون وارث تاج و تخت پدرش میشود و به زودی باید به قصر و زندگی که از آن فراری بوده برگردد و تاج پادشاهی انگلیس را بر سر گذاشته و کاخ و کشور و همینطور مردمش را از هرج و مرج و نابودی نجات دهد. اما…
این فیلم داستان یک نوجوان انگلیسی از تبار پاکستانی به نام جاوید (با بازی ویویک کالرا) را حکایت میکند که در سال ۱۹۸۷ در شهر لوتون انگلستان زندگی میکند و در حال بزرگ شدن است. او در میان آشفتگیهای نژادی و مشکلات اقتصادی که در این برهه زمانی وجود داشت، شعر مینویسد. او قصد دارد از همین شعر نوشتن به عنوان یک راه فرار از شهری که در آن ساکن بود و دیگر قدرت تحمل کردنش را نداشت و همچنین پدر سنتی و غیرقابل انعطاف خود، استفاده کند. اما زمانی که یکی از همکلاسیهایش، موسیقی بروس اسپرینگستین را به جاوید معرفی میکند، او میتواند یک برابری و شباهت را بین زندگی طبقه کارگری خود و آن اشعار قدرتمند ببیند. به همین ترتیب جاوید نه تنها یک مسیر خوب برای زندگی خود پیدا میکند، بلکه بعد از گذشت مدتی این جسارت را در خود مییابد که با صدای منحصربهفردی که دارد، خود را ابراز کند و به نمایش بگذارد.
جسیکا که معتاد به کار است، پس از جدایی از همسرش، برای تنها بودن به لندن نقل مکان میکند. او با فلیکس آشنا میشود که باعث میشود دوباره به دنبال عشق بگردد.
داستان سریال در مورد جوانی ویلیام شکسپیر پس از ورود او به لندن در سال ۱۵۸۹ است. زمانی که تئاتر همراه با آواز و موسیقی بود و یک مرد جوان با رویاهایش جهان را با کلمات خود تغییر داد…