بِردی و آلدن، دو دوست صمیمی که به پادکستهای جنایی علاقه داشتند، پس از قتل مجری محبوبشان، به کمک پلیس وارد ماجرایی هیجانانگیز برای کشف راز این جنایت میشوند.
هرینیگتون، نویسنده موفق، به دلیل فشارهای ناشی از موفقیت، به یک منزوی تلخ تبدیل شده است. او برای شرکت در جشنواره کریسمس سالانه به زادگاهش بازمیگردد و در آنجا با آوریل، روابط عمومی انتشارات خانهای که با آن کار میکند، آشنا میشود. آوریل با مهربانی و دلسوزی سعی میکند به هرینگتون کمک کند تا از تنهایی خود بیرون بیاید و دوباره به زندگی عادی بازگردد.
فیلم آلدن و بردی کیس را دنبال می کند، آنها راهی جدید برای زنده نگه داشتن رمز و راز پیدا می کنند. آلدن به امید تبدیل شدن به یک محقق خصوصی در کلاسها شرکت میکند و بردی ممکن است کلید حل یکی از معماهای او را در دست بگیرد...
تانیا، کارآگاه پلیسی است که با همکارش رایان یک رشته سرقت های اخیر را می خواهند حل کنند. آنها به عنوان زوج تازه ازدواج کرده مخفیانه به یک خانه خالی در کنار خانه آقای میلر، مظنون اصلی پرونده نقل مکان می کنند...
ارورا متوجه میشود که یکی از اعضای باند خلافکارش ، بطرزی مشکوک به قتل میرسد که در بین گروه منتشر شده است. حالا برای پاسخ به این عمل ارورا برگ برنده خود را رو میکند که نفرات برگزیده او هستند و…
یک روزنامه نگار از شهری بزرگ را به شهر کوچک خود بازمی گردانند تا داستان چهارم ژوئیه را بنویسد، و به دنبال زندگی و عشقی که پشت سر گذاشته بگردد که دقیقاً همان چیزی است که از دست داده است...
این فیلم داستان زندگی خانوادهی مردی به نام “نوح” است، و بازگو کننده این است که چگونه زندگی هر شخصی منحصر به فرد است. نوح با مشتریانش س/ک/س دارد. همسرش “هرا” که برای انجمن سانسور کنندگان کار می کند باید فیلم پ/و/ر/ن/و مشاهده کند. آنها یک فرزند دارند و خواهر “هرا” نیز پیش آنها زندگی می کند…
یک زن تنها با تماشای وسواس گونه ویدیوهای همکارش که یک بازیگر است، او را تعقیب می کند. این بازیگر در حال تلاش برای به دست آوردن نقشی در یک فیلم تلویزیونی جدید است که توسط معشوقه اش نوشته شده است. معشوقه او در داستان فیلم به مرگ برادرش پرداخته اما کم کم کنترل پروژه را از دست می دهد....
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند ولی در عین حال شخصیت قدیم خودش رو هم حفظ کند...