بن (16) نوجوان پریشان ناخواسته با پدرش هاینریش (توکور)، کارگردان موفق تئاتر آلمانی که نمایشی را در مراکش به صحنه می برد، با گذشته و مسئولیت های نادیده گرفته اش روبرو می شود. بن پس از درگیری با پدرش که از او جدا شده بود، خود را در مدینه و کلوپهای شبانه شلخته مراکش گم میکند، جایی که با یک دختر بربر کریما (18 ساله) آشنا میشود.
یک فیلم کمدی/درام در یک روستا و با محوریت نبرد بین دو جنس، که در آن زنان تهدید میکنند که اگر مردانشان از آوردن آب از یک چاه دورافتاده امتناع کنند، از محبتهای جنسی خودداری میکنند...
هانا دختر جوانی است که با پدرش اریک در کلبه ای دور افتاده زندگی میکند.هانا دوساله بوده که یک مامور سیا به نام مریسا وگلر مادرش را میکشد.اریک از همان زمان هانا را با انواع و اقسام هنرهای رزمی از کار با اسله تا نبرد تن به تن آشنا میکند تا روزی انتقام مادرش را بگیرد.وقتی هانا احساس میکند میتواند کارش را انجام دهد میرود تا پا به دنیای واقعی بگذارد و …
ردا، یک جوان فرانسوی مراکشی و پدر پیرش از جنوب فرانسه به مکه میروند تا پدر زیارتش را انجام دهد. آنها در ابتدا از راه دور، به تدریج یاد می گیرند که یکدیگر را بشناسند...
"علی"،"کویته"،"عمر" و "بوبکر" بچه های خیابانی هستند.از زمانی که گروه خود و "دیب" را ترک کرده اند در مناطق بندری کازابلانکا زندگی می کنند.آنها در سایه ترس انتقام "دیب" زندگی می کنند."علی" دوست دارد دریانورد شود.زمانی که او با مادرش زندگی می کرد داستانهایی درباره جزیره ای اسرارآمیز با دو خورشید شنیده است و تلاش می کند به همراه دوستانش آن مکان را پیدا کند...