یک زن فوتشده فرصت برقراری ارتباط مجدد با معشوق سابق خود را پیدا میکند. آنها برای برآورده کردن آرزوی زن مبنی بر پاشیدن خاکسترش در ژاپن، سفری زمانی و قارهای را آغاز میکنند.
یک برنامهریز عروسی که زیر بار قرض رفته، ناخواسته تبدیل به یک برنامهریز مراسم ختم موفق میشود. با این حال، او برای ادامه فعالیت در این زمینه باید یک روحانی سنتی تائوئیسم را در مورد مشروعیت خود متقاعد کند.
فیلم داستان جوانی آشفته به نام چان لوک-کوان را دنبال میکند که به طور اتفاقی وارد "شهر محصور" میشود. او در میان آشفتگی این شهر، نظم حاکم بر آن را کشف میکند و در طول مسیر درسهای مهمی در مورد زندگی میآموزد.
لائو وینگ سز، با این اعتقاد که توانایی نوشتن ترانههای کانتوپاپ، یک هدیه الهی است، تصمیم میگیرد تمام عمر خود را وقف این هنر کند. اما با وجود تلاشهای فراوان، او با موانع بسیاری روبرو میشود و به نظر میرسد که هیچ چیز طبق خواسته او پیش نمیرود. گویی ارادهای برای رسیدن به هدف وجود دارد، اما راهی برای تحقق آن پیدا نمیشود.
گای و هایدی در آستانه ازدواج قرار دارند، اما فشارهای وارده از سوی مادر گای، روابط آنها را تیره کرده و باعث شده است تا به صحت تصمیم خود برای ازدواج شک کنند.
یک روزنامهنگار تحقیقی، با جا زدن خود به عنوان نوه یکی از بیماران یک مرکز مراقبت طولانیمدت خصوصی، پرده از فرهنگی از سوءاستفاده و فساد در آن مرکز برمیدارد.
چاک در تلاش است تا شرکت نظافتی خود را در دوران همهگیری کرونا سرپا نگه دارد. در همین حین با کندی آشنا میشود که به دنبال کار است و دختر کوچکی به نام چو دارد.
مردی در بیرون از زندان، نقطه ای را در گوشه خیابان پیدا می کند که سایر افراد بی خانمان از او استقبال می کنند. با این حال، پلیس زود آنها را تعقیب می کند و دارایی آنها در یک کامیون زباله ناپدید می شود. یک مددکار اجتماعی جوان تصمیم می گیرد برای آنها در دادگاه مبارزه کند...
پس از مرگ همسرش، سرآشپز حرفه ای چنگ با پسر خردسالش به روستایی دورافتاده در فنلاند سفر می کند تا با یک دوست قدیمی فنلاندی که زمانی در شانگهای ملاقات کرده بود، ارتباط برقرار کند.