این فیلم برای اولین بار داستان واقعی شکارچیان بیرحم پوست سر، جی جی گلانتون و قاضی هولدن را که از رمان خون مریدیان الهام گرفته شده، به تصویر میکشد. سینتیا، زنی کامانچی که زمانی اسیر بوده، با آخرین گروه آزاد قبیله خود زندگی آرامی دارد تا اینکه شکارچیان وحشی به آنها حمله میکنند.
گروهی از فیلمسازان جوان و ناشی در حال فیلمبرداری یک فیلم ترسناک کمبودجه در یک یتیمخانه متروکه هستند که ناگهان متوجه میشوند خانوادهای از قاتلان سادیس.تیک، فیلمنامه آنها را بازنویسی کردهاند.
امیلی و ایدن استیونز پس از فرار از یک موقعیت خشن، ناخواسته وارد موقعیت خشن دیگری میشوند. آنها که در جنگل سرگردان شدهاند، وحشتزده و تنها هستند و توسط یک گرگینه شکار میشوند. وقتی در یک خانهٔ نزدیک پناه میگیرند، اوضاع از این هم بدتر میشود. آنها باید با همکاری یکدیگر زنده بمانند، در حالی که خانوادهای از گرگینهها برای شکار و کشتن آنها نزدیک میشوند
یک خبرنگار خبری تلویزیونی جوان از برنامه های تجاری خسته می شود و تصمیم می گیرد داستان های مثبت بیشتری را پوشش دهد. او به خاطر مشکلاتش اخراج می شود و به جستجوی شخصی برای حقیقت و زیبایی در رسانه ها می پردازد...
دکتر راجر گیرارد یک دانشمند ثروتمند است که بر روی عمل پیوند سر آزمایش انجام می دهد. سرایدار او پسری به نام دنی دارد. دنی با این که فردی بالغ است اما ذهنش شبیه بچه هاست. یک روز یک قاتل روانی به خانه گیرارد حمله کرده، پدر دنی را به قتل می رساند و خودش هم تیر می خورد. دنی از مرگ پدرش بسیار ناراحت شده و به همین خاطر دکتر گیرارد تصمیم می گیرد سر این قاتل را به بدن دنی پیوند بزند. اوضاع از کنترل خارج شده و این موجود دو سر از محل فرار می کند...
داستان یک باند تبهکار بسیار بی رحم که توسط فردی به نام "آنکر" رهبری می شود. این باند به یک رستوران در میانه کویر کالیفرنیا می رود، جایی که مشتریانش و پیشخدمتان آن مکان را وحشت زده می کنند...
"بایرون اورلوک" بازیگر سالخورده فیلمهای ترسناک است که احساس می کند یک ناهنجاری است. در مقایسه با جرم و جنایت زندگی واقعی، فیلمهای او بسیار آرام هستند. در این حین "بابی تامسون" دست به کشتار بزرگی می زند و....