"تب بستنی" داستان چهار زن در سنین مختلف را روایت میکند که در بستنیفروشی کوچکی به نام "تب بستنی" با یکدیگر آشنا میشوند. هر کدام از این زنان با داستانی منحصر به فرد، در این بستنیفروشی کوچک گرد هم میآیند و در مسیری از دوستی، همدلی و خودشناسی قدم میگذارند.
تامیو آکانیشی در یک اداره دولتی در یوکوهاما کار می کند. او یکی از بدترین دوران زندگی خود را می گذراند، زیرا نامزدش از او جدا شد. یک روز رئیسش به او می گوید که مراقب سگی بزرگ با موهای سفید باشد که صاحبش آن را رها کرده است...
واتانوکی توانایی خاصی در دیدن یاکاشی دارد. یک روز، او توسط یک پروانه به یک فروشگاه مرموز هدایت می شود. در آنجا با صاحب فروشگاه یوکو آشنا می شود. به او می گوید که آرزوی ارزشمندترین چیزش را به او خواهد داد...
هارو، زنی که از هیروشیما به ایواته سفر کرده بود، با یک تلفن عمومی متروکه و عجیب در دل طبیعت روبرو شد. به باور اهالی محلی، این تلفن، خط مستقیمی به دنیای مردگان بود. هارو با گفتگو با اهالی، متوجه تنوع باورها در مورد این تلفن شد.
سورا دانش آموز دبیرستانی است ،. دوست او ، چویا ، کارهای غیرقابل پیش بینی و شگفت انگیزی انجام می دهد و شخصیتی کاملاً متفاوت با سورا دارد ، اما هر دو از یک دختر ، کیو ، خوششان می آید...
یک فیلم جادهای بیحال و همدلانه درباره پیدا کردن والدین - برای همه کسانی که فقط میخواهند در موردش تنبلی کنند. گودتاما با توجه به این واقعیت که فقط در بشقاب کسی تمام می شود، صرف نظر می کند، فقط می خواهد همیشه تنبل باشد.