یه پروفسور بازنشسته تو خونه سنتی ژاپنیای که پدربزرگش ساخته زندگی میکنه. روزهاشو با آشپزی میگذرونه و گاهی دانشجوهای قدیمیشو سرگرم میکنه. تا اینکه یه پیام عجیب روی کامپیوترش میاد که به یه خطر قریبالوقوع اشاره داره.
دختر جوانی در حین قدم زدن به طرز مرموزی ناپدید میشود و خانواده را در غم و اندوه فرو میبرد. ماهها میگذرد و هیچ ردی از او پیدا نمیشود. در این مدت، شایعاتی در فضای مجازی درباره رفتار مادر او منتشر میشود که به شدت به بنیان خانواده و ازدواجشان آسیب میزند.
کوشیرو زندگی ساده و دوست داشتنی ای در کنار پدرش که کارگر خاندان تانجو است و مردم دهکده دارد. اما این آرامش پایدار نیست. روزی حقیقتی عجیب درباره ی گذشته ی او فاش می شود...
یک زن کم شنوا که آرزو دارد بوکسور حرفهای شود، با دو چالش بزرگ روبرو میشود: تعطیلی باشگاه بوکس به دلیل بیماری همهگیر و بیماری رئیس سالخورده باشگاه که حامی بزرگ او بوده است. این اتفاقات او را به شدت تحت فشار قرار میدهد.
یک همسایه با سقوط گل های گلدانی از بالکن یک مجتمع آپارتمانی جان خود را از دست می دهد. مردی که پدرش از زوال عقل رنج می برد، شروع به این سوال می کند که آیا واقعاً یک تصادف بوده است یا خیر...
هنگامی که ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم تسلیم می شود، سربازی به نام هیرو اونودا به جنگل های فیلیپین عقب نشینی می کند تا خودش جنگ را برای 10000 روز دیگر ادامه دهد...
هارو، زنی که از هیروشیما به ایواته سفر کرده بود، با یک تلفن عمومی متروکه و عجیب در دل طبیعت روبرو شد. به باور اهالی محلی، این تلفن، خط مستقیمی به دنیای مردگان بود. هارو با گفتگو با اهالی، متوجه تنوع باورها در مورد این تلفن شد.
در سال هزار و هشتصد و پنجاه وپنج میلادی دایی مایو (عنوان اشرافی ومورثی زمین سالاران بزرگ در ژاپن) برای ارزیابی میزان توانمندی افرادش برای مقابله با نیروهای تازه ورود آمریکایی، آنها را عازم ماراتونی خسته کننده و نفسگیر میکند. شوگان (فرمانداران موروثی ژاپن) بی اطلاع از نیت واقعی او تعدادی آدمکش را راهی منطقه میکند.