تامیو آکانیشی در یک اداره دولتی در یوکوهاما کار می کند. او یکی از بدترین دوران زندگی خود را می گذراند، زیرا نامزدش از او جدا شد. یک روز رئیسش به او می گوید که مراقب سگی بزرگ با موهای سفید باشد که صاحبش آن را رها کرده است...
اورارا سایاما یک دانش آموز 17 ساله دبیرستانی است که هیچ دوستی ندارد. تنها لذت او خواندن مانگای عشق پسرانه است که به عنوان یک راز نگه می دارد. او همچنین به عنوان صندوقدار در یک کتابفروشی پاره وقت کار می کند. او در آنجا با یوکی ایچینوی 78 ساله آشنا می شود که از زمان مرگ همسرش تنها زندگی می کند...
در این داستان ، عشق و دوستی که یک عمر طول می کشد، "خدای سینما" که "گو" از جوانی او را می پرستیده است، از زمان فراتر خواهد رفت و در زندگی یک خانواده معجزه می کند...
سوپرمارکت گورو روزهای خوبی را سپری نمی کند. رقیب او تجارتش را تهدید می کند. یک برخورد تصادفی با زنی پرانرژی به نام هاناکو که در دوران دبیرستان می شناخت، منجر به خرده فروشی بزرگ و تغییرات زندگی می شود که ...
این فیلم یک کمدی سیاه درباره یک هتل لوکس است که توسط یاکوزا (گروههای خلافکار ژاپنی) اخاذی میشود. صاحب هتل برای مقابله با یاکوزا از یک حسابدار و یک وکیل تخصصی کمک میگیرد...
یک راننده کامیون در غذاخوری که در تویط یک خانواده اداره می شود توقف کرده و تصمیم می گیرد به کسب و کار جدید آنها کمک کند.این داستان با تصاویر مختلفی در مورد عشق و غذا در هم تنیده است…
در ابتدای فیلم، پدر شوهر قهرمان داستان به طور غیرمنتظره ای بر اثر سکته قلبی می میرد. باقیمانده فیلم به صورت اپیزودیک در طول مراسم تشییع جنازه سه روزه که در خانه برگزار میشود، از حادثهای به حادثه دیگر میرود...
زنی (ناناکو ماتسوشیما) پس از اطلاع از اینکه پدرش (ایسائو ناتسویاگی) هنوز زنده است، سعی میکند تا او را با مادر بیمار لاعلاج خود (نوبوکو میاموتو) پیوند دهد...
داستان در ژاپن امروزی رخ میدهد و ماجراهای خانواده تاوارا، آخرین بازماندگان نینجاها را دنبال میکند. این خانواده پس از یک ماجرا در گذشته، از نینجا بودن دست کشیدهاند. اما حالا، آنها باید با بحرانی بزرگ در تاریخ ژاپن روبرو شوند، بحرانی که میتواند کل کشور را به خطر اندازد.