داستان درباره گروهی از دوستان است که در یک شام دوستانه، ناخواسته اسرار پنهانی یکدیگر را فاش میکنند و این رویداد، روابط آنها را دستخوش تغییرات بزرگی میکند.
مردی به نام بهولا پس از 10 سال حبس به خانه میرود تا دختر کوچک خود را ملاقات کند، اما وقتی در میانه راه دستگیر میشود، همه چیز تغییر میکند. حال بهولا باید مسیری پر از موانع سخت را که مرگ در هر گوشهاش کمین کرده، طی کند و…
بازرس پلیس "ویجی وارم" یک پسر دارد، "سورج" کسی که با دیدن تنها دختر "کیران"، عاشق او میشود بعدها مشخص می شود که "بالراج" در حقیقت وارد کننده بزرگ مواد است و ..
"راج"،"پوجا" و "تینا" دوستان دوران کودکی هستند.درحالیکه "راج" همیشه مجذوب "تینا" بود هیچگاه از احساسی که "پوجا" نسبت به او داشته با خبر نمی شود.وقتی خانواده او برای تجارت به انگلیس می روند،او به "تینا" قول می دهد که دوستی شان هیچگاه از بین نخواهد رفت.اما "تینا" او را نادیده گرفته و پاسخ نامه هایش را نمی دهد و...
راج به دلیل تقلب و عدم صداقت دائمی یک وکیل موفق است. وقتی همسرش از این موضوع مطلع می شود، تهدید می کند که او را ترک خواهد کرد. راج از ترس طلاق آرزو می کند که پدرش قادر به دروغ گفتن نباشد...
موسکان (کاژول) دختری یتیم است که در مزرعه ای با برادر بزرگترش ویسهال (ارباز خان) که همیشه به او سخت میگرفته و چاچو (دهارمندرا) زندگی میکند. دوست دوران کودکی موسکان اوجالا (آنجالا زاوری) چراغ قوه ای را از زمان کودکی برای ویسهال نگه داشته بود ولی هیچوقت آن را به او نمیداد. بعدها موسکان تصمیم میگیرد برای تحصیل به دانشگاهی در بمبئی برود و برای اینکار باید برادرش را راضی کند. در بمبئی که شهر بزرگیست، سوراجی (سلمان خان) دانشجویی درس نخوان که با زن بابایش رابطه ی خوبی نداشته و از پدرش فاصله داره، عاشق موسکان میشه…