داستانی کمدی و پرجنبوجوش، با محوریتِ برنامهریزِ مراسم عروسی و گروهی ناهمگون که به اجبار گرد هم آمدهاند. جشنِ دقیق و حسابشدهای که برنامهریز تدارک دیده، به ناگاه از کنترل خارج میشود و اتفاقاتی غیرمنتظره رقم میخورد.
جادوگر شرور ارلا زندگی را برای هوی بو و خواهرزاده اش، افلیا، جادوگر کوچک، دشوار می کند. پس از دستگیری مادرش، او از هوی بو با کتابی ارزشمند از طلسم ها کمک می گیرد...
یک کشتی بیگانه با یک شی پرنده عجیب روبرو می شود: فضاپیمای وویجر. پروفسور دکتر گئورگ فریدل می خواهد به بیگانگان در مورد تکامل روی زمین آموزش دهد، اما هر چه بیگانگان بیشتر گوش کنند، عصبانی تر به سمت انسان ها می روند...
در ادامه ی قسمت اول این انیمیشن، پس از موفقیت های بزرگی که ربات آهنی به نام “ریتر روست” و دوستانش بدست می آورند او این بار باید به ماجراجویی بزرگ دیگری بپردازد و برای نجات زمین از شر زباله های مکانیکی دست به اقدامات بزرگی میزند…
“یورگ گیزنر” یک کارمند بانک است که به جزیره ی پالادیکی می رود تا مشخصاتی را که سالها پیش یک نفر برای افتتاح حساب به بانک داده را بررسی کند. اما زمانی که به آنجا میرسد متوجه میشوئ همچنین مشخصاتی اصلاً وجود ندارد و…
زنی به دنبال شوهر سابق خود میرود اما یک باند بسیار خطرناک به دنبال او هستند تا او را به قتل برسانند و او باید شوهر خودش را از دست این باند خطرناک نجات دهد اما …
داستان فیلم درباره پسری به نام "ویکی" است که با پدرش و یاران او قصد ربودن طلا از گنجینه تعدادی شوالیه را دارند ولی دختری راهزن زودتر از ویکی موفق به برداشتن کلید می شود. در این هنگام ویکی نیز داخل زندان چوبی شده و با تعدادی اسکیمو که به اسارت گرفته شده اند روبرو می شود و ...
یکی پسر جوانی با موهای بلند قرمز رنگ است که به همره پدر و مادرش در دهکده کوچکی به نام فلیک زندگی میکنند. پدرش رییس و فرمانده دهکدهاست. او مانند بقیه وایکینگها نیست و بسیار خجالتی و ضعیف است. ولی به کمک هوش زیادش در وضعیتهای ناامید کننده به وایکینکهای دیگر و دوستانش کمک میکند. راهحلهای او به سن و سال او نمیخورد.
جانی ماوزر بازیگر ناموفق و ولگرد نیاز به تغییر در شهر شلوغ دارد، بنابراین او دوستان جدیدی پیدا می کند و در یک دهکده کوچک با یک مزرعه کوچک دنج ماجراجویی را شروع می کند...
پانصد سال پیش، هوی بو در یک بازی با ورق تقلب کرد، بنابراین با نور رعد به یک روح تبدیل شد. در تمام این مدت، او در قلعه تنها زندگی کرده است، بدون اینکه کسی بترساند. تا زمانی که پادشاه جولیوس برای عروسی خود به آنجا می رود ، هوی بو می داند که باید از تمام ترفندهای خود برای حفظ مجوز ارواح که مدت ها تلف شده است استفاده کند..
در یک گردهمایی کوچک خانوادگی، مردی اعلام میکند که همراه با همسرش نام فرزندی را که در انتظارش هستند، برگزیدهاند. آنها نام آدولف را انتخاب کردهاند؛ نامی منفور و مغضوب که از زمان پایان جنگ در سال 1945 بر هیچ کودکی گذاشته نشده است. این موضوع باعث مجادلاتی بی پایان در بین اعضای خانواده میشود که مقدمهای برای افشای رازهایی دیگر است.
این فیلم به داستان یک پسربچهی یتیم در جستجوی پیشینهاش، شاهزادهای زندانی شده در شهر خطرناک دراگونسیتی و جیم و دوستش لوک در حال اکتشاف سرزمینهایی اسرارآمیز در طول سفری که تنها یکبار در زندگی رخ میدهد، میپردازد و…