Serra Yilmaz

هنگامی که آناماریا، دوست قدیمی الساندرو و آرتورو، از آنها می خواهد که از فرزندانش مراقبت کنند، رابطه بین دو مرد به نقطه ای می رسد که بازگشتی ندارد...

داستان فیلم در مورد یک بازیگر جوان به نام "توماسو" که اولین همسر خود را طلاق داده است ، ولی روزی با یک شخص جدید آشنا می شود که زندگی او را تغییر میدهد و ..

در یک روستای کوچک واقع در جنوب فرانسه، زندگی با وجود گرمای سوزان بسیار مشکل شده است و مشکل بزرگتر کمبود آب است. همه تحت فشار بزرگی هستند، مخصوصاً کشاورزان که زمین هایشان نیاز به آبیاری دارد. همین مسئله دلیلی میشود تا مردم به جان هم بیافتند و…

زنی ساده‌لوح، فالگیری را به خانه‌اش دعوت می‌کند که در ظاهر بی‌خطر به نظر می‌رسد. اما این فالگیر با نیت بد به خانه زن وارد می‌شود و او را دچار پشیمانی عمیقی می‌کند.

مجریان مشترک برنامه رادیویی اواسط دهه 1990 برای مقابله با زندگی روزمره خود تلاش می کنند. Kaan زیرا این برنامه همچنان جنجال برانگیز است و طرفداران هر بخش از جامعه استانبول را به خود جلب می کند.

"صلال" به همراه همسر خود "سویلای" و فرزندشان در یک شهر کوچکی زندگی بی روحی را سپری می کنند. او و برادرش "کمال" صاحب یک فروشگاه لوازم الکترونیکی هستند که وضعیت خوبی ندارد. تنها خوشگذرانی آنها رفتن به کلوپهای شبانه است. او عاشق "سیبل" دختری که در کلوپ کار می کند می شود و...

رازها، امیدواری‌ها و سرخوردگی‌های دسته‌ای از دوستان.

پنجره‌ی روبرو فیلمی لطیف درباره زندگی یک زوج ایتالیایی‌ست که عشق سالهای اول ازدواج آن‌ها رفته‌رفته کمرنگ شده و تصویر مشاجره‌هایشان پررنگ‌تر به‌نظر می‌آید. برحسب اتفاق زندگی این‌ زوج با زندگی مردی سالخورده‌ پیوند می‌خورد و بعدتر باعث می‌شود که زن با همسایه‌ی روبروییش که در بانک کار می‌کند، آشنا شود و ….

زنی (ماریا گرازیا کوسینوتا) که از شوهر زن باز خود (الساندرو پرزیوسی) ناراحت است، به یک ویلا پناه می برد و دوباره با یک معشوقه سابق (خواکین کورتس) ارتباط برقرار می کند...

پس از یک تصادف رانندگی مرگبار، آنتونیا با دوستان شوهرش آشنا می شود و حقیقت زندگی او را می یابد...

زنی جوان که در اوایل قرن بیستم وارد حرمسرای سلطان قسطنطنیه شده بود و به محبوبه‌ی او تبدیل گشته بود، به دلیل علاقه‌مند شدن به یک خواجه، مسیر هدف و طرح‌های خود را دستخوش تغییر و خطر کرد.

صاحب تنها یک هتل کوچک در شهری کوچک از ترکیه، شیفته میهمانی می‌شود که از دنیا رفته است. این دلبستگی باعث می‌شود که واقعیت روزمره و عادی زندگی او به تدریج از هم بپاشد.

داستان گریگور را روایت می کند ، که برای غلبه بر ترس خود ، گزارش انتخاب پاپ و عاشق شدن ، ابتدا باید به واتیکان پرواز کند...

پس از مرگ شوهرش در یک تصادف رانندگی، آنتونیا متوجه می شود که او با مردی به نام میشل رابطه همجنس گرایی داشته است.