یک نویسندهی جوان به درخواست یک زن عجیب و غریب، برای او در یک مسابقهی ادبی شرکت میکند. اشتباهی کوچک باعث میشود شایعهای درباره نامزدی او با دختر این زن در خانواده پیچیده شود و همه اعضای خانواده با این شوخی همراه میشوند.
در دنیایی که هیولاها رام هستند و کشتی هیولا ها یک ورزش محبوب است، وینی با تبدیل یک هیولای بی تجربه به یک مدعی برای قهرمانی به دنبال راه پدرش به عنوان یک مدیر است...
یک پدر و همچنین شوهـری میان سال که در شرایطی بحرانی به سر می برد، در روز تولد ۴۰ سالگی اش تصمیم میگیرد که مثل قدیم موسیقی راک اجرا کند. او در هتلی به نام Drake پس از سال ها با دوست دخـتـر قبلی خود و همچنین اعضای گروه موسیقی اش دیدار می کند و قصد دارد به روی صحـنه برود …
هنگامی که یک تصادف تراژدیک در اولین ماموریت فضانوردان در یکی از ماه های مشتری رخ می دهد Michael Forrest باید ۳ سال در انزوای کامل راهپیمایی کند تا راهی به زمین پیدا کند...
«سدي جونز» (مور) و «بن مورفي» (کراسينسکي) دل باخته ي يک ديگر هستند. در حالي که «بن» پيشنهاد مي دهد عروسي شان در جزاير کاراييب باشد، «سدي» آرزو دارد که در کليساي خانوادگي سنت اوگستين ازدواج کند. آن دو براي آمادگي شرکت در مراسم به سراغ کشيشکي به نام «فرانک» (ويليامز) مي روند...
“الکس” و “زوئی” در اولین قرارشان اقدام به دیدن یک فیلم در سینمای شهرشان میکنند. فیلم به پایان میرسد و این دو آن قدر درگیر یک بحث داغ میشوند که متوجه نمیشوند سینما بسته شده و در داخل سینما حبس میشوند. ماجراجوییشان شروع به روشن شدن و هیجانانگیز شدن میکند در حالی که به دنبال راه فرار میگردند و خیلی زود خود را علاقهمند به یک دیگر مییابند. ناگهان رازی در مورد “الکس” آشکار میشود که فورا نظر “زوئی” در مورد آن شب را تغییر میدهد. شاید، تجربهی اتاق فرار آنها آنقدری که او در ابتدا فکر میکرد، تصادفی نبود …
داستان این سریال درباره گروهی کارمند هستندکه در شرکتی مشغول به کارند. هر یک از این افراد عیبی منحصر به فرد دارند و در راس آنها رئیس آنهاست که بیش از دیگران عیب دارد.
داستان نلا، دستیار سردبیر آفریقایی-آمریکایی که در یک شرکت انتشاراتی سفیدپوست در نیویورک کار می کند. وقتی دختر جدید هیزل از راه می رسد، او از داشتن یک همکار سیاه پوست هیجان زده می شود، اما آیا او دوست است یا دشمن؟