"جین هندسام" کاراگاهِ لس آنجلسی که استعداد خاصی در حل پرونده های قتل دارد، این بار سعی در معنی بخشیدن به زندگی خود می باشد ، اما با این حال قادر به حل مشکلات زندگی خود نیست ...
این انیمیشن که نسخه ی سینمایی سریال کارتونی Regular Show می باشد ، در مورد دو شخصیت اصلی کارتون به نام های Mordecai و Rigby است که می بایست برای نجات دنیا و همچنین حفظ دوستی شان ، با نیروهای بیگانه و بد روبرو شوند و ...
در یک شهر کوچک، یک پسر پانزده ساله که چاقی مفرط دارد، در حالی که برای وفق دادن خود با زندگی دشوارش تلاش میکند، مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. در نهایت، وقتی مدیر مدرسه متوجه مشکلات او میشود، او پرتوی از امید را پیدا میکند.
یک کمدی سیاه طبق روزهای آخر زندگی"کی. راث بنیو"، هنرمندی خیال پرداز که ادعاهای عجیبی دارد. او یک رویاپرداز بود که ذات خسته کننده و تا حدودی رقت انگیز خود را برای خودش تبدیل به یک اسطوره کرده بود. "بنیو" در روز آخر زندگی اش از بهترین دوستش که یک شاعر سناخته نشده بود خواست تا آخرین ساعت های زندگی اش را برایش خاطره ساز کند، پس دوستش تصمیم گرفت او را با کالسکه دور تا دور شهر بچرخاند و...
یک کهنه سرباز ویتنام که به طرز خطرناکی آشفته شده است، 15 سال پس از بازگشتش به خانه، با زندگی دست و پنجه نرم می کند و به آرامی از سبک زندگی شهری سخت خود دچار جنون می شود...
داستان این سریال کمدی در مورد دو زن جوان است که شانسشون رو از دست دادن و در یک ناهار خوری به عنوان پیشخدمت مشغول به کار میباشند. این دو دختر رابطه ی دوستانه ای با هم برقرار میکنن و تصمیم میگیرن که پولهاشون رو جمع کنن و خودشون یک کافی شاپ کوچیک بزنن.واسه همین برای جمع کردن پول شروع به تلاش کردن و انجام کارهای مختلف میکنن و…
داستان سریال درباره یک گروه از دوست های صمیمیه که وقتی زوجی که همه گروه رو دور هم جمع کردن (الکس و دیو) از هم جدامی شند کل گروه به هم می ریزه و هرکدوم میمونند که کدوم طرف رو انتخاب کنند. تمرکز اصلی داستان سریال بر روی دوستی های مدرنه که به شکل کمدی وخندهدار بیان میشه…
ویتنی و الکس زوج خوشبخت و غیر متاهلی هستند که ۵ ساله با همدیگر زندگی می کنند و قصد ندارند در ازدواج کردن عجله کنند . تا اینکه با شرکت در جشن عروسی یکی از دوستان خود، ویتنی متوجه می شود که رابطه اش با الکس به تدریج کسل کننده و ملالت آور شده است...
ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...