Jeff Garlin

کمدین های شیکاگو در مورد آزمایش ها و مصیبت های توسعه اقدامات خود در شهر شیکاگو صحبت می کنند...

داستانی از جاه طلبی بزرگ و افراط ظالمانه، ظهور و سقوط شخصیت های متعدد را در دوران انحطاط و تباهی افسارگسیخته در اوایل هالیوود شناسایی می کند...

گروه راک افسانه ای فو فایترز برای ضبط دهمین آلبوم مورد انتظار خود به عمارت انسینو رول نقل مکان می کنند...

یک دبیرستانی ، در آخرین تلاش برای بدست آوردن دختر رویای خود ، با بهترین دوستانش راهی سفر جاده ای می شوند تا گروه مورد علاقه خود را در بزرگترین جشنواره موسیقی سال ببینند...

جف گارلین در سی و هفتمین سالگرد استندآپ خود، از تجربیاتش در مورد عشق، فقدان، موفقیت و اعتیاد به غذا می‌گوید.

زمانی که دوست دختر نابینای "اسحاق" او را ترک می کند، زندگی اش رو به زوال می رود، اما...

"جین هندسام" کاراگاهِ لس آنجلسی که استعداد خاصی در حل پرونده های قتل دارد، این بار سعی در معنی بخشیدن به زندگی خود می باشد ، اما با این حال قادر به حل مشکلات زندگی خود نیست ...

فیلم به داستانِ زندگی بازیگر استرالیایی"جرج لازنبی" می پردازد. کسی که در دوران جوانی زمانی که یک مکانیک فقیر بود با خوش شانسی توانست نقش "جیمز باند" را در فیلم «در خدمت سرویس مخفی علیاحضرت» به دست آورد.

مهمانِ این قسمت از برنامه "دنیس لیری"

مِگان دختر جوانی است که به تازگی با پیشنهاد سرسختانه ی ازدواج مواجه شده است و برای خارج شدن از فشار این درخواست تصمیم می گیرد به مدت یک هفته از خانه به دور باشد تا بتواند به درستی تصمیم بگیرد. برای همین به دیدار دوست جدیدش آنیکا که با پدرش زندگی می کند ، می رود. اما…

 فردی که استعداد ذاتی در گویندگی و صدا دارد خود را در حالی می یابد که با خود بزرگ بینی و بلند پروازی با پدرش به مشاجره می پردازد .

یک کمدین پس از مشاهده رفتارهای دیوانه‌وار بزرگسالان تیم بیسبال پسرش، برای فیلم کمدی خود از آنها الهام می‌گیرد...

کنت، مرد جوانی است که موفق شده ماشین زمان اختراع کند و امیدوار است به کمک آن بتواند به گذشته سفر کند. او برای سفر خود به همسفر نیاز دارد به همین جهت در روزنامه آگهی می دهد و پس از مدتی همسفرانش را پیدا می کند اما آیا کنت واقعا می تواند در سفر زمان کند؟

داستان در مورد یک پسر بچه به نام نورمن است که می تواند با مردگان صحبت کند برای همین هم دوستان کمی دارد یک روز عموی او به او می گوید که توسط یک جادوگر نفرین شده است و برای شکستن نفرین …

اسباب‌بازی‌ها، کن و باربی را به سفری خیالی به هاوایی می‌فرستند.

اندی دیگه بزرگ شده است و کم کم روانه رفتن به دانشگاه میشود و اسباب بازی هایش که وودی و باز هم جزء آن‌ها هستند قرار است که داخل اتاق زیرشیروونی انبار شوند. ولی قبل از اینکه این اتفاق بیفتد به صورت تصادفی دور انداخته میشوند و بعد از گذراندن ماجراهایی، خود را در یک مهدکودک می یابند.

میلو بوید یک جایزه بگیر هست که این بار قرار هست بابت دستگیر کردن کردن همسر سابق خودش یعنی نیکول هارلی که یک خبرنگار است ۵۰۰۰ دلار دریافت کند و جدا از مبلغ خوبی که بابت اینکار نصیبش می شود یک انتقام دلچسب نیز از همسر سابقش می گیرد . اما هنگامی که وی نیکول را می بیند پای افراد دیگری به وسط کشیده می شود و حالا اینبار هر دو باید از از چنگال این افراد فرار کنند و …

پرنسسی جوان که کشورش مورد حمله یک دیکتاتور قرار گرفته است، برای امنیت بیشتر به امریکا فرستاده می شود، تا تحصیل کرده و یاد بگیرد مثل یک نوجوان امریکایی معمولی رفتار کند…

  مرد جواني که اهل شرق منهتن است داراي بيماري سندرم تورت و همچنين مشکلاتي ديگر مانند مصرف الکل و اختلال حواس است اما همسر دلسوز او سعي مي کند تا در کنار هم بتوانند از پس همه اين مشکلات برآيند و…...

  داستان فیلم در باره ی رابرت یک عضو از گروه راک است که گروهشان به شهرت می رسد اما پس از آن اعضای گروه او را اخراج می کنند و رابرت هم از این ماجرا به سختی دلگیر شده و برای سالها گوشه گیر می شود. تا اینکه دوباره شانس به او رو می کند و به او پیشنهادی برای پیوستن به یک گروه جدید داده می شود…

لری دیوید، کمدین و بازیگر آمریکایی، شخصیتی خنده‌دار و بامزه که همیشه در حال درگیری با دیگران است. او در موقعیت‌های عجیب و غریب قرار می‌گیرد و اتفاقات بامزه‌ای برایش می‌افتد.

فورکی سوالات مهمی در مورد چگونگی کارکرد جهان می پرسد، مانند: عشق چیست؟ ساعت چنده؟ و البته عمیق ترین سوال: پنیر چیست؟

داستان این سریال در واقع ادامه همان سریالی است که در دهه 90 میلادی بسیار محبوب بوده است و روایتگر یک خانواده از طبقه متوسط جامعه است که همگی شاغل هستند .

داستان این سریال کمدی در مورد دو زن جوان است که شانسشون رو از دست دادن و در یک ناهار خوری به عنوان پیشخدمت مشغول به کار میباشند. این دو دختر رابطه ی دوستانه ای با هم برقرار میکنن و تصمیم میگیرن که پولهاشون رو جمع کنن و خودشون یک کافی شاپ کوچیک بزنن.واسه همین برای جمع کردن پول شروع به تلاش کردن و انجام کارهای مختلف میکنن و…

ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...