داستان جوی، زنی که پس از از دست دادن عزیزش، به ایالت دیگری نقل مکان میکند. او در این ایالت جدید با چالشهای جدیدی مانند روابط پیچیده و روبرو شدن با گذشته مواجه میشود.
این فیلم کتی، منتقد مواد غذایی در شهر نیویورک را دنبال می کند. پدر و مادرش از او می خواهند برای کریسمس به خانه بیاید و در آنجا با یک افسر پلیس خوش تیپ آشنا می شود که اکنون وضعیت او را پیچیده می کند...
اسکات رینولدز بهترین کشتی گیر وزن 68 کیلو این ایالت است. رایان ، کشتی گیر 77 کیلویی تیم ، پای خود را می شکند و مربی وینترز اسکات را به دسته 77 کیلو منتقل می کند. اگر اسکات می خواهد به دانشگاه برود ، به بورسیه تحصیلی نیاز دارد. اگر او بورسیه می خواهد ، باید برنده شود! ...
آماندا و دوستش مگی، روباهی را پیدا میکنند و میخواهند آن را به عنوان حیوان خانگی نگه دارند، اما متوجه نمیشوند که این کار آنها را وارد ماجرایی خطرناک میکند.
هنگامی که کتی به اردوگاه اسب می رسد، متوجه می شود که باید با استیسی، دختر بدجنس کنار بیاید. همانطور که رقابت داغ می شود، کتی یاد می گیرد که ارزش واقعی دوستی واقعی را تشخیص دهد...
یک نوجوان برای سپری کردن تابستان به مزرعه پدرش می رود او در آنجا یک اسب را انتخاب می کند تا سواری کند، در یک روز او با یک پسر جوان آشنا می شود و باهم در مسابقه ای شرکت می کنند و …
وقتی جراحت سرنوشت ساز به یک دختر معمولی آسیب می زند تا رویاهای پیشگویی داشته باشد ، او مجبور می شود برای نجات خانواده و اثبات عقل خود با زمان رقابت کند...
هالی به دلیل فرار از کافه بدون پرداخت، محکوم به خدمات اجتماعی در یک دامپزشکی میشود. او در آنجا با بیماران بامزه و یک دامپزشک جذاب روبهرو شده و این انحراف کریسمسی به بهترین اتفاق زندگیاش تبدیل میشود.
دو زن جوان که یکی از آن ها "آماندا" نام دارد، خود را در موقعیتی خطرناک قرار می دهند. هنگامی که تمام سرنخ های این رویداد از بین می رود، همه چیز عوض می شود و "آماندا" از قربانی به متهم حادثه تبدیل می شود. پدر "آماندا" تصمیم می گیرد که وضعیت را بررسی کند و بزودی متوجه می شود که مسئله از آن چیزی که در ابتدا پیش بینی کرده بود، بسیار بزرگتر است. برای حل و فصل شدن این قضیه، شاهد مبارزه ای میان خیر و شر خواهیم بود …