نیک، یک شخصیت قدرتمند و با تجربه، به اروپا آمده تا دان را که درگیر دزدی الماس و مافیای پلنگ شده است، پیدا کند. این دو در حال برنامهریزی برای یک سرقت بزرگ از بزرگترین مرکز مبادلات الماس جهان هستند.
در حالی که یک گروه در تلاشند تا برای زمستان آذوقه جمعآوری کنند، بهطور اتفاقی یک کفشدوزک کوچک به کارائیب فرستاده میشود. این اتفاق باعث میشود تا تیم عملیاتی مجبور به بازسازی شود.
سیمون، کارگر ۳۰ سالهای است که در یک مزرعهی ویران در حومهی فرانسه زندگی میکند. او وقت خود را صرف مراقبت از خواهرش استل میکند که در نتیجهی یک بازی کودکانه به شدت معلول شده است. سیمون از گناه و افسردگی رنج میبرد. اما او راه خروجی میبیند و به نیروهای فرازمینی به عنوان وسیلهای برای آزاد کردن خود و خواهرش از زندان بدنشان اعتماد میکند...