یک مجسمه ساز شکست خورده، سوراخی عجیب و غریب درون دیوار پیدا می کند. این سوراخ توانایی آن را دارد که وحشی ترین رویاهای او را تحقق بخشد و البته آنها را به بدترین کابوس هایش تبدیل کند…
پیتر، مدیرعامل جوانی که از بازی کثیف اجتناب میکند، با یک منشی موقت جدید به نام کریس آشنا میشود. کریس که باهوش و کارآمد است، به پیتر کمک میکند تا با همکاران ناجوانمرد خود مقابله کند...
"جک مک گارن" در سال 1936 به لس آنجلس می رود. او در یک سالن نمایش مشغول بکار شده و عاشق دختر رئیسش "لیلی کاوامورا" می شود. اما او توسط پدر دختر اخراج شده و به همراه او به سیاتل فرار می کند...
کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونست که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه...