Édouard Delmont

یک تاجر اهل تولون با ظاهر شرافتمندانه در واقع گیرنده گروهی از مجرمان است...

یک دختر دهقان جوان و ساده لوح که اغوا شده و در پرووانس رها شده است ، به مارسی نقل مکان می کند و پس از بچه دار شدن ، یک خیابان گرد می شود...

سیلو، دختری که معتقد است با دیدن مرگ دو معشوقه اش در شرایط غم انگیز، نفرین شده است، در شهر کارکاسون در جنوب فرانسه با سرپرست فرزندخواندش آقای تولزاک زندگی می کند...

علی بابا، خدمتکار گستاخ لرد ثروتمند شرقی کاسیم، فرستاده شد تا یک برده بخرد، اما رقصنده مورگیانه را که شیفته او شده است، می آورد...

"دان کامیلو" پس از مبارزه با شهردار کمونیست "پپونه" تبعید شده و به دهکده دور افتاده ای فرستاده می شود و...

"اونوره پانیس" که در حال مرگ است، دوستان، همسر و پسر خود را کنارش دارد. او در مقابل دوستانش به کشیش اعتراف می کند. اما او نمی تواند خود را قانع کند تا به پسر خود بگوید که او پدر واقعی اش نیست...

در یک خیابان و ایستگاه مترو تعدادی قتل مشکوک رخ می دهد که باعث رعب و وحشت مردم شده. داستان فیلم از ‌جایی آغاز می‌شود که شخصی به نام مایگرت، تلاش می‌کند قاتل را بیابد. وی در ابتدا دنبال سرنخ‌های مربوطه می‌ رود و متوجه می‌شود که ....

یک نظامی در یک شهر بندری فرانسه عشق و دردسر خود را پیدا می کند و یک سگ کوچک نیز دارد...

داستان فیلم در روستایی که تنها سه نفر در آن زندگی می کنند اتفاق می افتد.یکی از این سه تن، "گیبرت" آهنگر است که قصد دارد روستا را برای پیوستن به پسر و همسرش در روستایی همجوار ترک کند.در این میان مردی تلاش می کند دختری جوان را حمله چند نفر نجات دهد.او دختر را به یک کافه برده و به او پیشنهاد محافظت می دهد و...

« تونى » ( بلاوت )، کارگر مهاجر ایتالیایى به « ژوزفا » ( مونتالوان )، دختر مهاجر اسپانیایى علاقه‏ مند میشود، اما زمانى که به رابطه‏ ى او با سرکارگر، « آلبر » ( دالبان ) پى می‏برد، با دختر دیگرى ازدواج میکند.

« ماریوس » ( فره‏نه ) پسر کافه ‏دارى به نام « سزار » ( رمو ) است، که به « فانى » ( دومازى )، علاقه‏ مند مى‏شود. رابطه‏ ى آن دو، سفرهاى دور و دراز « ماریوس » را به دنبال دارد و پس از چندى « فانى » با مرد بیوه ‏ى پولدارى به نام « پانیس » ( شارپن ) ازدواج مى‏کند.