"پروفسور هنری فاوست" پس از پنجاه سال به عنوان یک کیمیاگر بازنشسته شده اما هیچ چیز در مورد رازهای طبیعیت نمی داند.در این هنگام خدمتکار "لوسیفر" در مقابلش ظاهر شده و به او جوانی و یک زندگی جدید می دهد.اما با این جوانی علاقه او از علم به سمت زنان می رود و...
در یک سالن رقص،اعضای گروه رقص "لکا" در حال استراحت هستند.یکی از آنان "ماری" با "ماندا" آشنا می شود.مرد او "رولاند" انسان حسودیست و "لکا" نیز شخصا مراقب اوست.فیلم داستانی از عشق،مرگ،دوستی و حسادت است...
آندره خلبان جوان، عاشق مارکیز دولاشنزه می شود. ولی نمی داند که اولین قاعده بازی به سبک اشرافی این است که هیچ چیز را جدی نگیرد و بگذارد که بازی ادامه یابد. وقتی این قانون زیر پا گذاشته می شود چیزی جز رنج و مرگ باقی نمی ماند...
جانویر، معلمی ناراحت ، از زندگی بی رنگ و یکنواخت خود خسته شده است. یک روز او جدا می شود و در نهایت تبدیل به یک دلقک سیرک می شود. او در دنیای جدید خود با یک آکروبات زیبا به نام لیلی آشنا می شود و هر روز از زندگی اش به او علاقه مند می شود. مشکل اینجاست که این خانم لطف خود را به دو معشوق مختلف می دهد...
زوج طبقه کارگر آنتوان و آنتوانت رویای یک زندگی بهتر را در سر می پرورانند. آنتوانت در میان دفع مداوم توجه ناخواسته مردان، به ویژه خواربارفروش مسیو رولان، یک بلیط بخت آزمایی برنده می خرد. اما هنگامی که آنتوان بلیط خود را از فقر گم می کند، رویاهای آنها به نظر می رسد که همان ها باقی خواهند ماند.
در سال ۱۹۱۰ ، دوستی دخترش یعنی مادلین را با امیل ترک میکند ولی امیل عاشق او میشود. داستان از آن جایی جذاب میشود که دوست جوان او به نام ژاک از خدمت سربازی بازگشته و از مشکلات خود با زنان شکایت دارد. وی در صدد ...
داستان در موردزن بد کارهای (سافیا) شهری میباشد که به صورت کلاملا ناگهانی عاشق یک تکدی گر و یک عارف در محلهی سیریکو میشود. وی تصمیم میگیرد که به فرانسه فرار کند تا بتواند ...
داستان حول عشق بین "باپتیست" مقلد تئاتر و "کلیر رین" بازیگری زیبا می گردد.او مورد علاقه سه مرد دیگر است.اما داستان با از راه رسیدن "ناتالی" بازیگری که عاشق "باپتیست" است پیچیده تر می شود...
در سالهاى اوج جنگ جهانى اول ، زندانيانى از كشورهاى مختلف متفق در بازداشتگاهى آلمانى به اسارت در آمدهاند. بعد از اینکه چندین مورد فرار اتفاق می افتد، زندانی ها را به یک قلعه خوفناک منتقل می کنند که به نظر می رسد فرار از آن غیر ممکن باشد...
"په په لوماکو" گنگستری اهل پاریس در یک قلعه الجزایری مخفی می شود.او در آنجا امنیت داشته و می تواند از چنگال پلیس در امان بماند.اما پس از دو سال آزادی خود را از دست می دهد.او با "گبی" توریستی پاریسی و زیبا آشنا شده و عاشقش می شود...
جین، یک رانندهی تاکسی جوان و کم تجربه میباشد. آنا، دختر مهربان و خوش قلبی است که عاشق جین میشود. وی در همسایگی جین زندگی میکند اما جین هنوز به رابطهی شکست خوردهی پیشین خود فکر میکند. زمانی که جین، آنا را به قراری عاطفی دعوت میکند، اتفاقاتی غیر قابل پیش بینی رخ میدهد و ...