فردی جونز، خواننده سالن دمدمی مزاج، با حسادت به دوست پسر خیانتکارش بلکی شلیک می کند، اما به اشتباه به پشت سر شرافتمندانه قاضی یونجه جی اوتول می زند و او را مجبور می کند تحت پوشش یک معلم مدرسه از شهر بگذرد.
پس از اینکه دوست پسر "هالی مول" که جاسوس گنگسترها است از طرف پلیس تحت پیگرد قرار می گیرد او خود را مخفی می کند.چه جایی بهتر از یک انستیتوی موسقی که کارکنان آن همگی انسانهای تنهایی هستند؟!...
فانتزی طنز در مورد مرد جوانی که عاشق مجسمه زهره در ویترین فروشگاه بزرگ می شود. وحشیانه ترین رویاهای او زمانی برآورده می شود که این چهره با بوسه او زنده می شود...
هنریتا وینسلو، بانوی سالخوردهای که در عمارتی دورافتاده به همراه خدمتکار و گربههای دوستداشتنیاش زندگی میکند، با افت سلامتیاش مواجه میشود و بستگان طمعکارش با چشمداشتی به ارث او، در عمارت حاضر میشوند.
رونی بورز، ساکسوفونیست گروه موسیقی بنی گودمن، قرار است با ستاره استودیو، مونا مارشال، به یک افتتاحیه فیلم برود. اما مونا نمی خواهد برود، بنابراین از یک بدلکار استفاده می کنند. وقتی مونا متوجه این موضوع می شود، عصبانی می شود و اصرار می کند که خودش به افتتاحیه فیلم برود...
« هرمیا » ( د هاویلند ) از ازدواجى ناخواسته سرباز میزند و هم راه محبوبش ، « لیساندر » ( پوئل ) به جنگل میگریزد. « باتم » ( کاگنى ) و چند تن از همکارانش نیز براى تمرین نمایشى که قرار است اجرا کنند به جنگل می آیند. حالا پریان حاکم بر جنگل ، حیات جسمانى پیدا میکنند.
در سالن نمایش یک هتل مجلل،کارگردانی به نام “نیکولف” نمایشی را برای پرداخت هزینه های خود آماده می کند.”خانم پرنتیس” که از نمایش پشتیبانی می کند،دوست دارد دخترش “آن” با میلیونری به نام “تی موزلی” ازدواج کند اما “آن” عاشق “دیک کرتیس” است و…
وقتی شرکت سرمایهگذاری شروود نش منهتن خراب میشود، او با شریک خود اسنپ و طراح مد، لین میسون، به نیروها میپیوندد تا کپیهای ارزانقیمتی از لباسهای مد پاریس را به فروشگاههای تخفیفدهنده ارائه دهند...
"چستر کنت" تهیه کننده نمایشهای موزیکال کمدی است.با آغاز عصر فیلمهای مصوت،او اقدام به تولید پیش گفتار برای فیلمها می کند.این کار برای او استرس زیادی به همراه دارد چون همیشه مجبور می شود گروهش را تغییر دهد و رقبایش ایده هایش را سرقت می کنند.او اگر بتواند در سه روز سه پیش گفتار را به روی صحنه ببرد می تواند یک قرار داد بزرگ بدست آورد و...
دو فروشنده بیمه که سریع صحبت می کنند، با مری که در حال فرار از دست مادر ثروتمندش است، ملاقات می کنند و آنها موافقت می کنند که به او در امر اداره هتل کمک کنند. وقتی متوجه می شوند که هتل ویران شده و تقریباً متروکه شده است، یک کمپین روابط عمومی ساختگی راه اندازی می کنند که هتل را به عنوان یک استراحتگاه مورد علاقه ثروتمندان معرفی می کند...