دانش آموز دولتی ، ردی برویک ، هنگامی که مسئولیت اتهام یکی از دوستانش را به عهده می گیرد و زندگی اش در یک سری ماجراها از هم می پاشد ، از مدرسه اخراج می شود.
مری دونل (Mary Donnell) ، یک منشی جوان با گذشتهای مرموز است. وی تصمیم میگیرد که با پسر یکی از مشتریها به نام جک، فرار کند. پدر جک (که فرد بسیار ثروتمندی میباشد)، بدون اینکه بداند مری باردار شده، ازدواج را لغو میکند. سالها بعد ، وقتی پدر جک از به حضور کودک باخبر شد ، تهدید به اقدام قانونی برای گرفتن حضانت این کودک می کند ولی ...
یک مامور تحقیق بیمه با یکی از دوست دختر های سابقش روبرو می شود. او اکنون ازدواج کرده است اما هنوز هم به همان اندازه زیباست. چندی بعد این مامور بیمه درگیر باج گیری، آتش افروزی و قتل می گردد...
« دکتر جکیل » ( تریسى ) دانشمندى است که براى اثبات تئورى تجمع دو نیمهى خوب و بد در وجود انسان ، معجونى درست مىکند که خود آن را مىنوشد و تبدیل به یک هیولا ( آقاى هاید ) مى شود...
سه زن زیبا وارد دنیای نمایش برادوی می شوند."سوزان" خواننده ای است که مجبور می شود پدر سالخورده اش را ترک کند،"شیلا" دختری کارگر که مورد علاقه یک میلیونر و دوست پسر وفادار خود است و در نهایت "ساندرا" دختری مرموز اهل اروپا...
اندی هاردی در آستانه فارغ التحصیلی از دبیرستان است و تصور می کند که کار بزرگی را انجام داده، بنابراین منشی را به نام کاترین لند استخدام می کند. کاترین و پولی بندیکت، دوست دختر اندی، به او کمک می کنند تا امتحان انگلیسی خود را قبول شود...
در کشتی باری "گلنکرن"، زندگی خدمه در ترس، تنهایی و سوءظن می گذرد. مردان الکل قاچاق کرده و زنان با یکدیگر می جنگند، جاسوسی یکدیگر را می کنند، اما وقتی مرگ از راه می رسد یکدیگر را از خطر نجات می دهند...
در قرن پانزدهم "ریچارد" دوک گلاستر، به همراه جلاد خود "مورد" مخالفان خود در راه رسیدن به تاج و تخت که توسط برادرش "شاه ادوارد" تصاحب شده از بین می برد و...
یک دختر وقتی پدرش در جنگ دوم بوئر میجنگد، در یک مدرسه علمیه اختصاصی دخترانه رها میشود. بعداً، هنگامی که او مرده فرض می شود، او مجبور می شود خدمتکار شود.
هنگام اسارت « ريچارد شيردل » ( هانتر ) به دست اتريشیها ، شاهزاده ى خبيث ، « جان » ( رينز ) خود را فرمانرواى انگلستان اعلام میكند. شواليه اى به نام « رابين هود » ( فلين ) حاضر نمیشود تن به حكومت او بدهد و با يارانش در جنگل شروود عليه شاه غاصب و عمالش شورش میكند.
« هرمیا » ( د هاویلند ) از ازدواجى ناخواسته سرباز میزند و هم راه محبوبش ، « لیساندر » ( پوئل ) به جنگل میگریزد. « باتم » ( کاگنى ) و چند تن از همکارانش نیز براى تمرین نمایشى که قرار است اجرا کنند به جنگل می آیند. حالا پریان حاکم بر جنگل ، حیات جسمانى پیدا میکنند.