کومالی سبر در حالی از تخریب خانه سالمندان در محله پدربزرگش مطلع می شود که در حال درخواست دختر از پسر بزرگش چوهر است و این تصور را ایجاد می کند که از این تخریب جلوگیری خواهد شد...
حنیفه از دانشکده بهداشت فارغ التحصیل شده و در بیمارستان شهر برای پرستار شدن شروع به کار کرده و به همراه خواهر متضاد خودش خدیجه ، در یک شهر محافظه کار در حال زندگی کردن هستند . هر اندازه که حنیفه خجالتی و درونگرا است خدیجه به همان اندازه شیطون ، حرف گوش نکن و خودسر است . در حالیکه حنیفه از روی عشقش به ادبیات به شکل پنهانی یک دفتر شعر به همراه دارد ، خدیجه در حد فراموش کردن همه آدم های اطرافش مجذوب آهنگ خواندن است . یک روز تارِک پسر قائم مقام جدید به مرکز شهر می آید و زندگی هر دو خواهر از آن روز به بعد به طور کلی عوض میشود …
اسکندر بزرگ متهم به خیانت و کودتا است و در دادگاه قانون اساسی محاکمه میشود. این داستان درباره «سازمان گلادیو» از دیدگاه یک نیروی خودی فریبخورده و یک ستوان سابق نیروهای ویژه به نام اسکندر بزرگ روایت میشود.