جین دا سیلوا و کارآگاه جان با هم متحد میشوند تا بیگناهی نوجوانی را که به اشتباه زندانی شده است، اثبات کنند. در این راه، آنها با زمان مسابقه میدهند تا بتوانند عدالت را به این نوجوان برگردانند.
یک کارآفرین و مخترع متعهد که به دنبال موفقیت در زمینه ساخت اسباببازیها و خوراکیهای نوآورانه برای سگها است، با حمایت یک مشتری خوشتیپ به هدف خود میرسد.
ملانی، که اخیراً طلاق گرفته است، به همراه پسرش جیسون برای کریسمس به یک جزیره دورافتاده سفر میکند. آنها در آنجا با چالشهای جدیدی مواجه میشوند، از جمله اداره یک فانوس دریایی واقعی. ملانی در طول این سفر با مردی جذاب آشنا میشود و با او ارتباط برقرار میکند...
جین دا سیلوا خواننده یک آژانس غیرانتفاعی کارآگاهی را به ارث میبرد که به افرادی کمک میکند که قادر به کمک به خود نیستند. با راهنمایی عمه و یک کارآگاه، جین به پروندهی مرگ ناگهانی مادری که سالها پیش اتفاق افتاده بر می خورد ...
یک کارشناس پیشبینی بهمن فناوری جدید خود را به پارک ملی گلاسیر میآورد، جایی که با فشار از سوی مدیر نجات کوهستانی که در شهود و عقل سلیم آموزش دیده است، مواجه میشود...
جیلن، ستاره تازه وارد پاپ هنگامی که برای تعطیلات به خانه بازمی گرد ، به خانواده محافظه کار خود می گوید که مت محافظ امنیتیش ، در واقع، معشوقه جدید اوست...
پنج مهمان به طور مرموزی به مسافرخانه ای دعوت می شوند تا کریسمس را جشن بگیرند. سارا با کمک صاحب مهمانسرا، متوجه می شود که یک رویداد از گذشته ممکن است آنها را به هم متصل کند و زندگی آنها را برای همیشه تغییر دهد...
یک هواشناس تلویزیونی که از اعتقاد به جادوی کریسمس امتناع می ورزد، شهر را برای یافتن میراث خانواده اش جستجو می کند، چون خواهرش فکر می کند این کار جادویی است. یک هم مدرسه دوران کودکی به او در این کار کمک می کند ...
"استفانی (هاتون) و الیور سعی می کنند تعیین کنند که آیا سرنوشت آنها با هم بودن است یا خیر. در همین حال، عشقی بین استفانی و الکس (پیج)، صاحب مزرعه خوش تیپ که به عنوان راهنمای آنها عمل می کند، شکل می گیرد ...
با نزدیک شدن به کریسمس، یک توسعهدهنده اپلیکیشن شیکاگو با تمرکز بر شغل به شهر کوچک خود بازمیگردد تا معنای کریسمس را دوباره کشف کند. در آنجا او با عموی خود و بهترین دوست دوران کودکی خود که شروع به دوست داشتن او می کند، دوباره متحد می شود.
"میلتون" یک پسر بچه 11 ساله به همراه پدر و مادری که درگیر شغل و امور مالی خود هستند ، در حال رشد است ، تا روزی که در مدرسه اش مورد هدفِ یک پسره قلدر میشود ، بعد از این درگیری ، زندگی اش دچار بحران میشود تا زمانی که با پدر بزرگش ملاقات میکند و به او یاد می دهد باید گذشته را فراموش و نگران آینده باشد ..
داستان سريال دربارهی "وین" پسر جوانی می باشد که در منطقه "لترکنی" زندگی می کند و می خواهد از مزرعه اش در برابر دنیای اطرافش که مدام در حال تغییر و تحول است، محافظت کند. مردمان آنجا به سه گروه تقسیم می شوند، این سه گروه مدام سر مسئله های ناچیز با یکدیگر درگیر می شوند و ...
داستان در مورد "بری آلن" است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما میرود. چند ماه بعد از کما بیرون میآید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود میشود که این امکان را به او میدهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشتهی نگهبان که قابل رویت نمیباشد، حرکت کند. در حال حاضر تنها دوستان بری می دانند که او تبدیل به سریعترین مرد زنده جهان شده است. اما او بزودی متوجه میشود که تنها کسی نیست که در هنگام انفجار، قدرت فرا انسانی به دست آورده و افراد دیگری هم هستند که این قدرت را به دست آورده اما در راه درستی از آن استفاده نمیکنند. بنابراین "بری آلن" با آزمایشگاه استار همکاری میکند و مامور میشود تا از مظلومان شهر در برابر حوادث دفاع کند...