دو داستان در دو سال متفاوت روایت میشود. در سال ۱۹۶۶، زندگی آرام یک مرد مجرد به دلیل اشتباهی در یک مسابقه تلویزیونی به هم میریزد. در سال ۱۹۸۱، یک خانواده مجبور میشوند خانه خود را ترک کنند و کریسمس آخری را در محل فعلی خود بگذرانند.
ملانی، که اخیراً طلاق گرفته است، به همراه پسرش جیسون برای کریسمس به یک جزیره دورافتاده سفر میکند. آنها در آنجا با چالشهای جدیدی مواجه میشوند، از جمله اداره یک فانوس دریایی واقعی. ملانی در طول این سفر با مردی جذاب آشنا میشود و با او ارتباط برقرار میکند...
دو مادر که رویاهایشان در خیابان به تعویق افتاد، با هم در یک مسابقه استعدادیابی تلویزیونی شرکت میکنند و متوجه می شوند که برای تبدیل شدن به آن چیزی که میخواهید یا آن چیزی که میخواهید باشید، هرگز دیر نیست...
اِمبر مورلی ، یک طراح گرافیک در منهتن ، متوجه می شود که او مزرعه درخت کریسمس مادربزرگ خود را به ارث برده است ، بنابراین او به منظور فروش آن قبل از کریسمس به زادگاه خود ویلو هیل می رود ...
بعد از اینکه زکریا یک گربه ی ولگرد را پیدا میکند ، سعی دارد که صاحبش را پیدا کرده و آن را برگرداند . در این حین با صاحب گربه آشنا میشود که یک دختر تنها است و ...
یک زن نامزد آرزوی داشتن یک عروسی عالی را دارد. با این حال، پس از انتقال کاری نامزدش زود رویاهای او از بین می رود و آنها مجبور می شوند عروسی خود را به تعویق بیندازند...
محوریت سریال درباره سم سوئیفت (ریچل بیلسون) ستاره نقشهای کارآگاهی در تلویزیون است که اکنون فراموش شده. او تلاش دارد تا به کمک ادی والتیک (ادی سیبیران) که یک کارآگاه خصوصی است و با حل پرونده های جنایی، جایگاه خودش را در میان مردم باز یابد…