یک زمین شناس تنها پس از اینکه احساس می کند چیزی برای زندگی بر روی زمین باقی نمانده است، با کمک یک نوازنده نامتعارف که به اندازه او گم شده است، سعی می کند واجد شرایط یک ماموریت یک طرفه به مریخ شود.
چند نفر در آسانسور آسمان خراشی گیر کرده اند و امدادگران نمی توانند راهی برای کمک به آنها پیدا کنند. پس از مدتی توسط نیروی نامشخصی مرتبا مورد حمله قرار می گیرند و آنها متوجه میشوند که شیطان در بین یکی از آنهاست …
در جزیره ای در سواحل آمریکای شمالی، ساکنان محلی به طور همزمان با یک بیماری همه گیر زامبی مبارزه می کنند در حالی که امیدوارند درمانی برای بازگرداندن بستگان مرده خود به حالت انسانی خود داشته باشند...
بر اساس یک داستان واقعی در مورد یک دختر و یک مادر، هر دو به نام ادیت بوویر بیل. داستان آنها در مستندی در سال 1975 آشکار شد که زندگی این دو منزوی را در یک عمارت 28 اتاقه رو به زوال در ایست همپتون منحصر به فرد، که 50 سال به سختی آن را ترک کرده بودند، به تصویر کشید...
با توصیه قهرمان دوران کودکی خود، رابرت آر. مِت، در یک ماجراجویی دیوانهوار برای دستیابی به سه کلید برای تبدیل شدن به "کسی" - یک دختر، مقداری پول و یک حلقه قهرمانی - راهی میشود...
همسر و وکیل ویکتور، ویکتور را مسموم می کند و عامل مرگ او را مواد مخدر می داند. سم نمی کشد و ویکتور آن دو را در عمارت خود به دام می اندازد، جایی که او انتقام خود را می گیرد...
آدمکشی به نام «ملوین خندان» (مارک والبرگ) برای پرداخت بدهی های دوستش، یک کار آدم ربای را قبول می کند و باید این کار را به همراه همکار غیر عادی اش انجام دهد...
مرکزیت سریال بر روی دختر جوانی به نام کریستین بنا شده است. کریستین دانشجوی سال دوم وکالت، به عنوان کارآموز در یک شرکت معتبر مشغول به کار است. کریستن تمام تلاش و تمرکزش را بکار گرفته تا بتواند لیاقت و شایستگی خود را اثبات کند تا به جایگاهی قابل قبول در شرکت دست یابد، اما
داستان این سریال در دهه 60 قرن نوزدهم (سال های 1860) در محله ای به نام "پنج نقطه" در شهر نیویورک اتفاق می افتد یک جوان تنومند ایرلندی که مامور پلیس میباشد, وظیفه دارد تا پایداری صلح و آرامش محله اش را که محله ای کاملاً آشوب گر است و تمامی خلاف کاران و یاغیان در آن زندگی میکنند, هنگامی که در عین حال با مردم بالا شهر جزیره مان هاتان در حال تعامل میباشد, تامین کند...