مردم فقیر یک دهکده که مدام توسط راهزن ها مورد هجوم قرار می گیرند، از یک سامورایی درخواست کمک می کنند. او 6 سامورایی دیگر را جمع می کند و آن ها به مردم دهکده می آموزند که چطور از خودشان دفاع کنند و در ازای آن، مردم روزانه سه وعده غذایی مختصر به آن ها می دهند. فیلم زمانی به اوج خود می رسد که 40 راهزن به دهکده حمله می کنند و ...
«گوندو» ( ميفونه ) مدير توليد يك كمپانى كفشسازى است. فرزند گوندو را مى ربايند و در قبالش تقاضاى پول هنگفتى مى كنند؛ اما خيلى زود معلوم مى شود كه به اشتباه فرزند راننده ى گوندو را ربوده اند...
ژاپن، اوايل قرن نوزدهم. »دکتر نايدي« (ميفونه)، مشهور به »ريش قرمز«، پزشک مسئول يک درمانگاه عمومي فقيرانه است. »دکتر نوبورو ياسوموتو« (کاياما)، پزشک يار جديد، به رغم نافرماني هاي اوليه اش از »ريش قرمز«، از جمله به خاطر افراط در نوش خواري و پوشش غير معمولش، سرانجام مي آموزد که يک پزشک خوب بايد فداکاري کند.
ژاپن ، قرن یازدهم . یک هیزمشکن ( شیمورا ) ، یک راهب و یک مرد عامى ، از باران به خرابه هاى دروازه ى راشومون پناه میبرند و راهب داستان محاکمه اى را که شاهد بوده با سه روایت تعریف میکند …
یک جنگجو که از شهر به بیرون رانده شده بود بعد از چندین سال بازمیگرد و میبیند که شهر توسط دو گروه اوباش اشغال شده است. حال او تصمیم میگیرد این دو گروه را بر علیه هم بشوراند تا شهر را دوباره آزاد کند…
« سردار واشیزو » ( میفونه ) و دوستش ، « سردار میکى » ( چیاکى ) ، پس از پیروزى در جنگ ، در جنگل گم مى شوند و جادوگرى را مى بینند که پیشگویى مى کند « واشیزو » به حکومت خواهد رسید ، اما ورثه ى « میکى » جانشینش مى شوند . خیلى زود « واشیزو » ابتدا پادشاه و بعد « میکى » را مى کشد …
سال ۱۵۷۳٫ در جنگ بر سر کیوتو، «شینگن تاکه دا» (ناکادایی)، رهبر خاندان «تاکه دا» به دست یک تیرانداز کمین کرده، زخم مهلکی برمی دارد و به برادرش «نابوکادو» (یامازاکی) دستور می دهد تا سه سال مرگ او را مخفی نگاه دارد. «نابوکادو» یک دزد عفوخورده (ناکادایی) را مجبور به ایفای نقش بدل تمام وقت «تاکه دا» «کاگه موشا» می کند...