داستان با قتل دختری به نام لاورا پالمر که در شهر آرام توین پیکس زندگی می کند آغاز می شود. اهالی این شهر از این قتل شگفت زده می شوند و کلانتر شهر از دال کوپر کار آگاه FBI برای کشف راز قتل کمک می خواهد، وقتی کوپر تحقیقات خود را برای پیدا کردن قاتل آن دختر آغاز می کند به مسائل مشکوکی بر خورد می کند و اینطور بنظر می رسد همه اهالی رازی را از او مخفی می کنند که او می بایست این راز را کشف کند...
ماجرای داستان این سریال بعد از 25 سال از سر گرفته می شود که ساکنان یک شهر عجیبغریب (در شمالغربی کشور) در این فکر هستند که چگونه ملکه مراسم آغاز سال تحصیلی آن ها به قتل رسیده است، حال همه در تلاش برای کشف ابعاد مختلف این قتل مرموز هستند...
«آقای ربات» در مورد برنامه نویسی جوان به اسم Elliot می باشد که با هک کردن مردم با آنها ارتباط برقرار می کند. او از توانایی های خودش به عنوان اسلحه ای برای حفاظت از کسانی که برایش مهم هستند استفاده میکند، اما ناگهان خودش را بین شرکت امنیتی ای که آنجا کار میکند و دنیای زیرزمینیِ هکرها که وی رو وادار میکنند شرکت های آمریکایی را هک کند، قرار میگیرد...
داستان این سریال درباره گروهی کارمند هستندکه در شرکتی مشغول به کارند. هر یک از این افراد عیبی منحصر به فرد دارند و در راس آنها رئیس آنهاست که بیش از دیگران عیب دارد.
سریالیست درباره مرگ و مفهوم مرگ و ارتباط بازماندگان با از دست رفته گانشان. ما از یک طرف با روابط این خانواده از هم ریخته مواجه هستیم و از طرفی با حرفه ناشناخته آنها که شامل مراحل مختلف کفن و دفن می شود. از طرفی با دنیای غم زده اطرافیان این مردگان آشنا می شویم که چقدر برای آنها دردآور ولی برای خانواده سریال ما خالی از هر گونه حس است. گاهی زنده ها از مردگان بی احساس تر می شوند...
داستان در مورد زنی ۲۰ ساله و مردی ۴۰ ساله است که هر دو بار سنگینی را در زندگی به دوش می کشند و با سختی های زیادی دست و پنجه نرم می کنند . دیدار این دو فرد با هم ماجرایی تازه برایشان رقم خواهد زد و …
یاگامی لایت” دانش آموزی بسیار باهوش، یک روز حین کلاس سقوط دفترچه ای را از آسمان مشاهده می کند. پس از اتمام کلاس دفترچه را برداشته و محتویات آن را می خواند. در دفترچه نوشته شده: ” اسم هر کس در این دفترچه نوشته شود آن شخص خواهد مرد”. لایت ابتدا باور نمی کند اما پس از تست کردن دفترچه روی یک خلافکار با سابقه، به صحت آن یقین می یابد. از آن روز به بعد لایت تصمیم میگیرد که دنیا را از گناه و زشتی پاک کند و برای تحقق بخشیدن به این هدف خلافکارها را نفر به نفر به قتل می رساند و...
در سال ۲۰۱۵ نیمی از جمعیت نژاد بشر مرده اند و بازماندگان با داوری وحشتناکی از طرف موجودات بزرگ و بسیار قدررتمندی بنام Angels روبرو هستند. Angels ها قرار بود که روح انسانهای مرده باشند. اما این تفکر اشتباه است و آنها در دنیایی از توازن و سعادت همیشگی زندگی نمیکنند بلکه آنها در دنیای ما زندگی میکنند آن هم با هدف نابود کردن نسل بشر. ماشینهای بزرگ و زنده ای بنام Evangelion برای مبارزه و کشتن این هیولاها ساخته شده، اما این ماشینها وحشی و رام نشدنی هستند و برای اینکه این ماشینها بدرستی کار کنند باید یک خلبان با جنبه های روحی و روانی مناسب پیدا شود. به این منظور در داخل Tokyo درون مرکز فرماندهی سازمانی مخفی بنام NERV نوجوانهای مناسب را برای این کار انتخاب میکند و آنها را برای خلبانی با این ماشینها تمرین میدهد تا آنها بتوانند با Angel ها مبارزه کنند حتی اگر به قیمت از دادن ذهن و روحشان تمام شود Shinji Ikari که پدرش رئیس تیمی در NERV است که Evangelion ها را تولید کرده برای خلبانی یکی از این ماشینها انتخاب شده است. او تحت فشار زیاد وارد مبارزات و حوادثی میشود که چیزی از آنها نمیفهمد و مجبور میشود که برای پیدا کردن شجاعت و قدرت نه تنها برای مارزه کردن با این هیولاها بلکه زنده ماندن به عمق وجود خودش رجوع کند..
داستان سریال حول خانواده ای به نام روی متمرکز گشته است که صاحب امپراطوری رسانه ای عظیمی بوده و با وجود داشتن قدرت و ثروت فراوان عملکرد به شدت ناکارآمدی دارند. لوگان روی که فردی پا به سن گذاشته و بزرگتر خاندان می باشد ریاست این تجارت خانوادگی را بر عهده داشته و بنا دارد تا پس از خود اداره امور را به پسر بزرگترش کندال که هم اکنون نیز ریاست بخشی از شرکت را عهده دار است واگذار نماید. این در حالیست که برادر کوچکتر صریح و دوست داشتنی کندال به نام روم که هنوز در هیات مدیر حضور دارد دیگر در شرکت کار نکرده و شیو تنها دختر خانواده نیز به دنبال ساخت آینده ی برای خود در دنیای سیاست می باشد.
سریال sopranos ترکیبیست از جرم و جنایت ، درام و هیجان ، مافیا و مواد مخدر ، کمدی های هوشمندانه و روابط خاص و تعریف نشده ، روانشناسی عجیب شخصیتی و علائم شناسی . این داستان ، داستان اخلاقیات مدرن و زندگی روزمره آنتونی سوپرانو (یک ایتالیایی – آمریکایی و رئیس خلافکاران مافیایی نیو جرسی) و درگیری های کاری و عاطفی او در تقابل با همکاران و رقبا و اعضای خانواده اش است …
داستان سریال درباره یک معلم شیمی است که علاوه بر مشکلات میانسالی به مشکل بزرگتری برمی خورد. او متوجه می شود که دارای سرطان ریه است و قرار است به زودی این دنیا را ترک بگوید، او که وضع مالی خوبی ندارد و دارای پسری دارای معلولیت می باشد به این فکر می افتد که باید قبل از مردن زندگی خانواده خود را تامین کند و کمی هم این اخر عمری از یکنواختی زندگی در سنین 50 سالگی فاصله بگیرد...
سریال دوستان یک مجموعه کمدی در مورد گروهی از شش دوست است که در منطقه منهتن شهر نیویورک زندگی میکنند. این مجموعه توسط دیوید کرینو مارتا کافمن از سال 1994 تا سال 2004 ساخته شدهاست. این سریال متمرکز بر زندگی سه مرد و سه زن بیست و چند ساله (که در روند سریال به سی و چند سالگی میرسند) است که ساکن محله گرین ویچ هستند. این سریال یکی از محبوبترین مجموعههای کمدی روزمره در تاریخ تلویزیون آمریکا است که دهها میلیون طرفدار در سراسر جهان بدست آوردهاست. سریال دوستان در تلویزیونهای بیش از یکصد کشور جهان نمایش داده شدهاست و روزبروز به شمار طرفداران آن افزوده میشود…
انیمه ژاپنی Attack on Titan یا به زبان ژاپنی Shingeki no Kyojin داستان ماجرایی را منتقل می کند که در آن غول ها به کره زمین حمله می کنند و نسل بشریت به شدت کاهش می دهند . ماجرا از ۱۰۰ سال قبل شروع می شود و جایی که غول ها وارد می شوند و شروع به کشتن انسان ها و خوردن آن ها تنها برای تفریح می کنند . این غول ها به حدی بزرگ هستند که شاید ساختمان های بلند نیز در برابر آن چیزی به حساب نیاید . از این رو تعداد اندکی از انسان ها که باقی مانده اند دیواری بسیار بزرگتر از غول ها می سازند و شهری را در درون آن شکل می دهند . شهر حدود ۱۰۰ سال در امنیت بود و غول ها نتوانستند به آن وارد شوند تا روزی که یک غول بسیار بزرگتر از سایر غول ها دیوار را خراب می کند و سایر غول ها نیز به شهر وارد می شوند و شروع به کشتن اندک انسان های باقی مانده می کنند . ارن یائگر در این بین شاهد خورده شدن زنده ی مادرش توسط غول هاست و در همان لحظه قسم می خورد که تمامی غول ها را نابود کند .
در سال 1973 ، جایی در ویتنام سربازی آمریکایی سر به دیوانگی می سپرد و همرزمان خود را با گلوله هایش به قتل میرساند. بعد از آن، تنها کلماتی که این فرد به زبان می آورد “Banana Fish/ماهی موزی” می باشد. 12 سال می گذرد؛ پلیسان در نیویورک در حال انجام تحقیقات بر روی خودکشی هایی مرموز می باشند که مدرکی آنها را به سمت “آش لینکس” ، رهبر یک گروه خیابانی می کشاند. کسی که از قضا برادر آن فردی می باشد که در ویتنام دست به آن قتل عام سابق زده است.
سه سال از آن روز هولناک میگذرد، روزی که دو درصد از جمعیت جهان به طرز مرموزی ناپدید شدند. در شهر کوچک میپل تاون نیویورک، مردم هنوز هم در شوک این اتفاق عجیب هستند. برخی از آنها خانه و کاشانه خود را رها کرده و به فرقهای عجیب پیوستهاند که معتقدند این ناپدید شدنها نشانهای از پایان دنیا است. اعضای این فرقه، با لباسهای سفید و سیگار به دست، روزهای خود را به نظاره کردن دیگران و انتظار کشیدن برای پایان دنیا میگذرانند. در این میان، بقیه ساکنان شهر تلاش میکنند تا با این فقدان بزرگ کنار بیایند و زندگی عادی خود را از سر بگیرند، اما سایه سنگین این رویداد همچنان بر زندگی آنها سنگینی میکند. آیا آنها میتوانند پاسخی برای این معما پیدا کنند یا قرار است بقیه عمر خود را در انتظار روزی نامعلوم بگذرانند؟
در آینده ای نزدیک، این امکان بوجود اومده تا وضعیت روانی و شخصیت انسان ها قابل اندازه گیری و در قالب اعداد و ارقام قابل بیان باشه. به این اندازه گیری در اصطلاح، “روان-گذر” (Psycho-pass) گفته میشه. یکی از مهمترین معیار های این اندازه گیری، فاکتوری به نام “ضریب جُرم” هست. این فاکتور نشون دهنده ی اینه که هر فرد چقدر تمایل و اشتیاق برای ارتکاب جرم و جنایت، در ذات خودش داره و حکومت این دنیا، از این فاکتور برای قضاوت در مورد مجرمین استفاده میکنه. کسانی که “ضریب جرم” بالایی داشته باشند خطرات بالقوه ی جامعه هستند و باید حذف بشن، حتی اگر جرمی مرتکب نشده باشند!
کنزو تنما یک جراح مغز است که در بیمارستانی در آلمان مشغول به کار میشود. و پایه های پیشرفت را یکی پس از دیگری رد میکند و به موفقیت و اعتبار بسیار بالایی می رسد. و با “اوا” دختر رئیس بیمارستان نامزد میشود. اما تنما مخالف سیاست های بیمارستان در قبال بیماران است. و پیوسته و همیشه در پی راهی برای عوض کردن این سیاست ها است. روزی دو زخمی که دو قلو و برادر هستند را به بیمارستان میاورند که یکی از انها زخم گلوله ای در سر دارد و دیگری کلماتی عجیب را با خودش زمزمه میکند که راجع به کشتار و… است. بعد از مدتی از بستری این دو مجروح بیمار دیگری که یک شخصیت سیاسی بزرگ و معروف هست نیز در بیمارستان بستری میشود و تنما تصمیم میگیرد بر خلاف سیاست های بیمارستان عمل کند. و به جراحی بیماران اولی بپردازد با این تصمیم بیماران اول نجات میابند اما سیاستمدار جان خویش را از دست میدهد به این ترتیب تنما همه زندگی پزشکی اش و حتی نامزدش را از دست میدهد …پس از برکناری تنما قتل های مرموزی در بیمارستان به وقوع میپیوندد و اکثر دکتران به طرز مرموزی به قتل میرسند که رییس بیمارستان نیز جز مقتولین هست به این ترتیب چشم همگان به سوی تنما برمیگردد و او که بی گناست حالا تبدیل به یک قاتل فراری شده چطور می تواند بیگناهی خود را ثابت کند ..
گاتس جنگجویی جوان به گروهی مزدور ملقب به دسته شاهین به رهبری جوان جاه طلبی به نام گریفیس ملحق می گردد.گاتس که گریفیس را دوست خود میداند به او برای رسیدن به جاه طلبی هایش کمک می کند. ولی جاه طلبی گریفیس به سمت اعمال پلید سوق می دهد…
بازگشت شمشیرزن سیاه گاتز. او در حال جستجوی پناهگاه ایست که از دست نیروهای شیطانی در امان باشد... گاتز و کاسکا دربرابر مردی که آنها را قربانی کرد، تنها چیزی که برای گاتز مانده مهارت و قدرت و شمشیر است. گاتز با وجود سرنوشت سیاهی که برای او رقم خورده هنوز ایستادگی می کند و باید برای زندگی خود بجنگد اما مشکلی هست گاتز آنچنان دیوانه وار میجنگد که ممکن است از انسانیت او دیگر چیزی باقی نمانده باشد....داستان انیمه برسک داستانی خشن از فنون شمشیرزنی، ظلم ستم، خون ریزی است همانند داستان های شکسپیر...
ساتائو تاشیرو یک مرد جوان 22 ساله است که نه کار می کند، نه دانش آموز است ونه کار آموز و یه هیکیکوموریه ( به معنی کناره گیری شدید از اجتماع) است. او معتقد است که همه چیز در اطرافش توطئه چینی است و این دلیل این است که بسیاری از مردم او را هیکیکوموری می نامند. در این هنگام ساتائو یک نقشه بزرگ می کشد که شامل هیکیکوموریه کایوکای ژاپنی است(NHK) , یک سازمان سری با قصد ایجاد کردن دنیایی بدون هیکیکوموری . ساتائو تصمیم می گیرد خود را از چنگال NHK رها کند اما نمی تواند چون او می فهمد که بیرون رفتن از خانه برایش ترسناک شده. این وضع ادامه دارد تا وقتی که او میساکی ناکاهارا را ملاقات می کند او ساتائو را برای اجرای نقشه اش انتخاب کرده و ادعا می کند که می تواند او را از شر هیکیکوموری خلاص کند.
در دهم آگوست سال ۲۰۱۰ کشور ژاپن به دستور امپراتور بریتانیا مورد حمله نظامی قرار می گیرد قوای انگلیس با استفاده از رباط های جدیدی به نام Knightmare Frames که اخیرا تولید کرده اند موفق به اشغال کشور ژاپن می شود آزادی و حقوق مردم از آنها سلب می شود و به کشور اشغالی ژاپن نام منطقه ۱۱ داده می شود . Lelouch پرنس انگلیسی است که بعد از کشته شدن مادرش بنا به دستور پدرش( امپراتور )که او را از خودش نمی داند به ژاپن فرستاده می شود تا شورشیان ژاپنی را سرکوب کند، Lelouch با خود عهد بسته که پدرش را به قتل رسانده و بریتانیا را نابود کند و انتقام مادرش را از قاتلان بگیرد او همچنین قصد دارد دنیایی جدید با قوانین جدیدی به وجود آورد که در این دنیا خواهرش Nunnally با خوبی و خوشحالی زندگی کند. Lelouch قدرتی دارد که به آن Geass اطلاق می شود نیروی مرموزی که به Lelouchاجازه می دهد تا هرکسی را که بخواهد تحت انقیاد خودش در آورد و هر دستوری که بدهد آن شخص بدون چون و چرا اجرا کند.
این سریال داستان خانواده ای در شهر کوچکی در آلمان است که با مسائل ماوراالطبیعه سر و کار دارند. پس از ناپدید شدن دو کودک، روابط میان چهار خانواده معروف شهر افشا میشود...
هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانه ای "وستروس" در حال ستیز با یکدیگر در سریال بازی تاج و تخت هستند. خاندان "استارک"، "لنیستر" و "باراثیون" برجسته ترین این خاندان ها می باشند. داستان سریال گیم آف ترونز از جایی شروع می شود که "رابرت باراثیون" پادشاه وستروس، از دوست قدیمی خود "ادارد" ارباب خاندان استارک، تقاضا می کند به عنوان مشاور پادشاه که برترین سمت دربار است به او خدمت کند و این در حالی است که مشاور قبلی دربار به طرز مرموزی به قتل رسیده است. اما با این حال "ادارد" تقاضای پادشاه را می پذیرد و به سرزمین شاهی راهی می شود. خانواده ملکه یعنی "لنیستر ها" در حال توطئه برای بدست آوردن قدرت هستند از سوی دیگر بازمانده های خاندان پادشاه قبلی وستروس "تارگرین ها" نیز نقشه پس گرفتن تاج و تخت را در سر می پرورانند و تمام این ماجراها موجب در گرفتن نبردی عظیم میان آنها خواهد شد که…
در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...
جانگ با روم (Lee Seung-Gi) افسر پلیس تازه کاریست که با صداقت تمام ، جویای عدالت و رسیدن به حقیقت است تا اینکه با یک پرونده قتل زنجیره ای رو به رو میشود که قاتل آن از بیماری روانی سایکوپاتی (جامعه ستیزی) برخورد دار است ، درحالیکه تمام شهر بخاطر این قاتل در ترس و وحشت فرو رفته است ، جانگ با روم ، با این قاتل ترسناک رو به رو میشود …
در ججو، داستان جزیرهای یک دختر با روحیه و یک پسر ثابت قدم به داستانی مادامالعمر از شکستها و پیروزیها تبدیل میشود - ثابت میکند که عشق در طول زمان پایدار است.
داستان فصل دوم در کالیفورنیا رخ میدهد. جایی که سه کاراگاه و یک تبهکار با یکدیگر همکاری می کنند تا پرده از قتلی مخوف که زندگی همهی آنهارا تحت تاثیر قرار داده، بردارند. محوریت این فصل از سریال در مورد زنان سختکوش، مردان بد و تاریخ مخفی سیستم حمل و نقل ایالات متحده آمریکاست...
مارک رهبری تیمی از کارکنان اداری را برعهده دارد که خاطرات آنها از طریق جراحی بین زندگی کاری و شخصی آنها تقسیم شده است. وقتی یک همکار مرموز بیرون از محل کار ظاهر می شود، سفری را برای کشف حقیقت در مورد شغلشان آغاز می کند.
«اوکابه رینتورو» ملقب به دانشمند دیوانه با کمک «ایتارو» و «مایوری» دو تا از دوستان نزدیکش، تصادفاً به اختراع مهمی دست پیدا میکنن: میتونن به گذشته ایمیل بفرستن و اونو تغییر بدن اما نتایج کار به این سادگی قابل بررسی نیست چون فقط اوکابه تغییرات زمان رو یادشه …
در آیندهای دور، جایی که رباتهای انساننمای باهوش، از انسانها قابل تشخیص نیستند، کسی یا چیزی در تلاش است تا هفت ربات بزرگ جهان را نابود کند. گیستاف، بهترین کارآگاه پلیس اروپا، مامور تحقیق در این قتلهای زنجیرهای مرموز رباتها میشود.
جوئل و الی، زوجی که از طریق سختی دنیایی که در آن زندگی میکنند به هم متصل شدهاند، مجبور میشوند شرایط وحشیانه و قاتلان بیرحم را در سفری در سراسر آمریکای پس از همهگیری تحمل کنند.
این سریال در هر قسمت از خود با داستان های فوق العاده زیبا و متفاوت سعی دارد اعتراضی نسبت به پیشرفت روز افزون تکنولوژی و اعتیاد مردم به آنرا نشان دهند که بصورت روز افزون در حال پیشترفت در زندگی انسان هاست...
داستان سریال در سال 1980 رخ میدهد، “ویل” پسر جوانی است که روزی همراه با دوست صمیمی اش مایک به جنگلی میروند و در همانجا نیز ناپدید میشوند، تحقیقات گسترده و آزمایش های مخفی برای فهمیدن علت این اتفاق انجام میشود، طی همین اتفاقات با دختر بچه ای عجیب و غریبه رو به رو میشوند. اکنون مادر ویل و بقیه باید برای بازگرداندن آنها با نیرویی وحشتناک مقابله کنند که...
اِما و سایر بچه ها زندگی خوب و آرامی را در یتیم خانه گریس فیلد، جایی که در آن بزرگ شدن دارند. با اینکه قوانین سخت گیرانه ای بر آنجا حاکم است ولی سرپرستشان، زن بسیار مهربان و با ملاحظه ای می باشد. در این یتیم خانه تمام بچه ها با هم به مانند خواهر و برادر می باشند. ولی سوال بزرگ داستان این است که چرا بچه ها اجازه ی خروج از یتیم خانه را ندارند؟!
یک تاجر ژاپنی که توسط دزدان دریایی امروزی اسیر شده، توسط شرکتش طرد شده و به حال خود رها میشود. او که از زندگی یکنواخت و پراسترس کاری خسته شده است، ترجیح میدهد به جای بازگشت به زندگی قبلی، به گروه دزدان دریایی که او را ربودهاند بپیوندد.
روبرتا، آن تروریست سابق و خدمتکاری که در فصل نخست سریال «بلک لاگون» حضور یافت، در این مجموعه انیمهای کوتاه پنج قسمتی بازمیگردد؛ این بار، تمامی شرطبندیها لغو شده است! حامی روبرتا، پدرخواندهٔ خاندان لاولیس، در جریان یک گردهمایی سیاسی به قتل میرسد. رد پای قاتل به زودی به روآنآپور میانجامد؛ بنابراین، اکنون او برای انتقامجویی به این مکان بازگشته است! با این حال، گارسیا، پدرخواندهٔ جدید، و فابیولا ایگلیسیاس، شاگرد و خدمتکار روبرتا، درست پشت سر او هستند. با افزایش شمار قربانیان در کشتار خونین روبرتا، نیروهایی از درون آن جزیرهٔ فاسد (که شرکت لاگون نیز بخشی از آن است) و همچنین از کشورهای دیگر، به سمت چیزی که تهدید میکند به جنگی تمامعیار بدل شود، همگرا میشوند!
داستان در آیندهای تاریک بعد از نابودی قسمت عمده نسل بشر به واسطه یک فاجعه اتمی آغاز میشود. انسانها به دلیل تغییرات بیولوژیکی حاصل از بمبهای اتمی در شهرهایی زندگی میکنند که توسط حبابهایی برای محافظت احاطه شده است، در این جامعه منظم، انسانها در کنار یکدیگر زندگی میکنند و البته روباتهایی با نام AutoReivs به انسانها جهت رفاه بیشتر کمک میکنند. اما اوضاع همیشه آرام نیست و یکسری از روباتهایی که توسط ویروسی با نام Cogito آلوده شدند شروع به قتلهایی در این محیط آرام و حساس میکنند. در اینجاست خانم کاراگاهی با نام Re-l Mayer به همراه روبات دستیارش با نام ایگی شروع به تحقیقات در مورد پیدا کردن منشا این قتلها میکنند، داستان با اضافه شدن وینسنت مهاجری از شهر مسکو که او هم الان زیر حبابی قرار داره و بار گذشته ای محنت بار را به دوش میکشد پیچیده تر میشود، از طرف دیگه بزرگان شهر بر روی طراحی یک شبه انسان با نام Proxy کار میکنند که به نظر آنها راه نجات نسل بشر از مشکلات پیش رو است...
ساترو فوجینوما یک مانگاکای 29 ساله است که بعد از شروع به کار کردنش تلاش می کند تا اسمی در کند. ولی این تنها دغدغه ساترو در زندگی اش نبود او یک قابلیت فراطبیعی خاص هم دارد که به اجبار به زمان قبل از وقوع یک حادثه فاجعه آمیز یا مرگ فرستاده می شود تا آنقدر زمان را تکرار کند که از حادثه جلوگیری شود. یک روز او درگیر حادثه ای می شود که برای او به عنوان قاتل پاپوش درست می کنند. ساترو برای نجات قربانی ( مقتول ) خودش را به گذشته می فرستد و به زمانی می رسد که در مدرسه ابتدایی بوده درست یک ماه قبل از ناپدید شدن همکلاسیش ، کایو هینازوکی. ساترو حالا باید کایو را پیدا کند و راز ناپدید شدنش را کشف کند.
یک گروه از سارقان بسیار عجیب و غریب به کارخانه Moneda و Timbre حمله کرده اند تا کامل ترین سرقت را در تاریخ اسپانیا انجام دهند و 2400 میلیون یورو را به خانه برسانند…
این فیلم بر اساس کتابی از والتر تویس ساخته شده است. بث هارمون یک بچه ی یتیم هشت ساله ی آرام، ساکت و کج خلق است. به نظر می رسد که او هیچ جنبه ی جالب و هیجان انگیزی ندارد. بعد از تجربه ی اولین بازی شطرنجش، حواس بث قوی تر شده، افکارش واضح تر شده و برای اولین بار در زندگی اش بث احساس می کند که به طور کامل کنترل همه چیز را به دست دارد. در سن شانزده سالگی او موفق می شود به مسابقات آزاد شطرنج ایالات متحده راه پیدا کند و...
این مجموعه از 18 انیمیشن کوتاه تشکیل شده و در ژانرهای علمی-تخیلی، وحشت و کمدی به روایت داستان های مختلفی مانند ربات هایی که وحشی شده اند، سربازهای گرگنما و... میپردازد.
توی سال ۲۰۷۱، آدما با یه فناوری به اسم «دروازههای فضای تفاوت فاز» کل منظومه شمسی رو گرفتن. اما یه حادثه وحشتناک موقع ساخت این دروازهها زمین و ماه رو خراب کرد، پر از تشعشع شدن و بیشتر مردم مجبور شدن به سیارههای دیگه پناه ببرن. هر جا آدما برن، خلافکارا هم دنبالشون میان، واسه همین همیشه به آدمایی نیازه که این خلافکارا رو گیر بندازن. پلیس جدید منظومه شمسی یه سیستم جایزه گذاشت، شبیه همون چیزی که توی غرب وحشی بود. «کابوی بیباپ» قصه چهار نفره که توی سفینه بیباپ زندگی میکنن و با شکار جایزهبگیرا بهسختی روزگار میگذرونن.
این سریال داستان "ماریانا" و "کانل" با پیشینه های مختلف است که در شهری کوچک در ایرلند زندگی می کنند، همانطور که وارد یک رابطه عاشقانه با هم می شوند روابط همدیگر را نظاره می کنند ...