این فیلم به بررسی زندگی رابی ویلیامز از کودکی، عضویت در گروه تیک دت و موفقیتهایش به عنوان یک هنرمند انفرادی میپردازد. همچنین به چالشهای شهرت و موفقیت در زندگی او اشاره میکند.
داستان فیلم حول محور یک معلم و دو جوان اهل بلفاست میگردد. این سه نفر با استفاده از موسیقی هیپ هاپ و زبان ایرلندی، تلاش میکنند تا زبان مادری خود را از فراموشی نجات دهند.
در سال ۱۹۵۴، سه دختر نوجوان به دلیل مشکلات رفتاری به یک مدرسه شبانهروزی در جزیرهای دورافتاده فرستاده شدند. آنها با اتحاد و دوستی، در برابر قوانین سختگیرانه مدرسه ایستادگی کردند اما این اتحاد با تصمیم مدیر مدرسه برای جدایی آنها به خطر افتاد.
داستان زنی در برزیلِ تحت دیکتاتوری نظامی است که پس از یک اتفاق خشونت بار، مجبور به تغییر مسیر زندگی خود و فرزندانش می شود. او با چالش های زیادی روبروست و باید برای ساختن آینده ای جدید، تلاش کند.
"پسران نیکل"، بر اساس رمان برنده جایزه پولیتزر کولسون وایتهد، داستان دوستی قدرتمند بین دو جوان آفریقایی آمریکایی را روایت میکند که در کنار هم در یک مدرسه اصلاحی در فلوریدا، با مشکلات بسیار سختی روبرو میشوند.
داستان زندگی خانواده چارلز را دنبال میکند که با تصمیمگیری در مورد سرنوشت یک میراث خانوادگی، یعنی پیانوی خانوادگی، با موضوعاتی مانند میراث خانوادگی و مسائل دیگری روبرو میشوند.
ماتس استین، یک گیمر جوان نروژی، در سن ۲۵ سالگی بر اثر بیماری درگذشت. والدین او که فکر میکردند پسرشان زندگی منزوی داشته، پس از دریافت پیامهای دوستان آنلاین ماتس متوجه شدند او دوستان بسیاری در سراسر دنیا داشته است.
رونا که در لندن، زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کرده بود، اینک در تلاش است تا زخمهای روحی گذشته را التیام بخشد. او برای یافتن آرامش، به زادگاهش، جزایر اورکنی در اسکاتلند بازمیگردد. طبیعت بکر و زیبایی این جزایر، امیدوارکنندهترین پناهگاه برای او به نظر میرسد.
نبراسکا سیتی، 1991. دو دوست صمیمی فرصتی برای اداره بوفه استخر شنا پیدا میکنند. این بوفه بعداً به محلی ایدهآل برای گریز، تفریح، کشف شخصی و عاشقانه تبدیل میشود.
فیلم روایتگر داستانی است در مورد یک کارگر ساختمانی که به طور غیرمنتظرهای در نمایش رومئو و ژولیت بازی میکند و اوضاع این نمایش، به طور شگفتانگیزی با زندگی او در هم میآمیزد و سرنوشت او را رقم میزند.
مجموعهای از سرقتهای متعدد از بانکها و خودروها، ساکنان مناطق شمال غربی اقیانوس آرام را به شدت نگران کرده است. یک مامور ویژه افبیآی به تنهایی بر این باور است که این جرایم سازمانیافته، ریشه در انگیزههای مالی نداشته و در واقع کار گروهی از تروریستهای داخلی خطرناک است.
فیلم داستان جوانی آشفته به نام چان لوک-کوان را دنبال میکند که به طور اتفاقی وارد "شهر محصور" میشود. او در میان آشفتگی این شهر، نظم حاکم بر آن را کشف میکند و در طول مسیر درسهای مهمی در مورد زندگی میآموزد.