فیلم با اینکه یک موضوع جدی را دنبال میکند و در واقع در طول فیلم چند نفری هم می میرند ولی خیلی کارتونی و احمقانه روابط انسانها رو در نظر میگیرد. پلیس احمق، خلافکار کودن، و حتی کودنِ احمق در فیلم فراوان است. به نظرم اگر فیلم تا حدودی جدی تر بعضی کاراکترها و روابطشان نگاه میکرد تعداد بیشتری از شوخیهای فیلم خنده دار میشدند.
دووانی جانسون یا همان راک خودمان بار دیگر در قالب کوهی از عضله با صورتی مهربان و قلبی از طلا و البته زبانی تند و شوخ ظاهر میشود. من نمیدانم درست از کی شد که آقای دووانی جانسون از کوه عضله ای غضبناک به نام راک و از عقرب شاه عصبانی و کم حرف تبدیل شد به این کاراکتر شوخ و شنگ مهربان و مردم دوست، ولی هر چه بوده فعلا که خوب میفروشد و به همین خاطر است که تهیه کنندگان و کارگردانان بی خیال این کاراکتر نمی شوند.
زک افرون هم که مثل همیشه صرفا به عنوان یک مانکن و با ظاهر یک پسر جذاب و چشم رنگی با بدنی سراسر عضله که البته در برابر راک هر عضله ای چربی می نماید، وارد قصه میشود و قضیه عشق و علاقه بین او و دیگر بازیگر فیلم هم به حدی غیر طبیعی و نچسب است که ترجیح میدهم به همان شکل نیمه طنز نگاهش کنم. نکته جالب در مورد زک افرون این است که در هنگام ادای دیالوگ صورتش تا حدود زیادی شبیه یکی از سوپراستارهای سینمای خودمان میشود. عاری از هرگونه احساس و بدون هیچگونه میمیک خاص موقعیت.
رونی در بسیاری از لحظات بار طنز فیلم را به دوش میکشد و انصافا هم کاراکتر با مزه ای از کار درآمده است
چند صحنه تعقیب و گریز با جت اسکی و نجات غریق و تیراندازی و آتش بازی الحق و الانصاف جلوه های ویژه قابل قبولی دارد.
چند نکته جالب در مورد فیلم :
#دیوید هسلهاف که در سریال نقش میچ بوکانن را بازی کرده بود در اینجا هم باز در نقش استاد میچ که باز هم نامش میچ است برای لحظات کوتاهی بازی میکند،
#در فیلم نگهبانان کهکشان یک و دو هم در یکی دو صحنه از دیوید هسلهاف نامبرده میشود. او در دهه نود به شدت محبوب و معروف بود
#جاسوئیچی که میچ بوکانن یعنی دووانی جانسون به مت برودی میدهد همان جا سوئیچی است که در سریال استفاده میشد.
#پاملا اندرسون و سث گوردون هم در انتهای فیلم برای لحظات کوتاهی بازی میکنند
فیلم Baywatch (دیده بان خلیج) به معرفی تیم زبده ای از نجات دهنده های خلیج اِمِرالد به رهبری میچ بوکَنُن (دواین جانسون) که بخاطر نحوه ارتباط برقرار کردن و رفتارش در بین زیردستان خود محبوب است، می پردازد. میچ در کنار همکاران خود استفانی (ایلفنش هیدرا) و سی. جی. (کلی رورباک) مسئول آموزش دادن برنامه های نجات به سه نفر دیگر شامل دختری به نا سامِر (الکساندر دادریو)، پسری متعهد اما بی دست و پا به نام رانی (جان بِیس) و البته قهرمان دو دوره المپیک مت برودی (زک افرون) می باشد، همچنین کاپیتان میچ یعنی تورپ (راب هیوبل) اصرار دارد تا برودی وارد تیم نجات دهندگان شوند، مسئله ای که چندان مورد نظر او نیست.
میچ با تیم جدیدش شروع به تحقیق در مورد افزایش خرید و فروش مواد مخدر در ساحل می کند که در همین حین نیز متوجه برخی از بسته های شسته شده ماده مخدر فلاکا (flakka) در ساحل می شود. این تحقیقات باعث مراجعه مکرر میچ به کلاب گران قیمت هانتلی و صاحب جدید آن، ویکتوریا لیدز (پریانکا چوپرا) می شود. در حالی که میچ و تیمش به صورت عمیق تری در مورد مواد مخدر و دست داشتن ویکتوریا در این قضایا تحقیق می کنند، مرگ چند نفر باعث پیچیده تر شدن شرایط می شود و از آن جایی که میچ و تیمش توسط پلیس محلی به ویژه اِلِربی (یحیی عبدل المتین دوم) نادیده گرفته می شوند، تنها آن ها هستند که باید راهی برای خاتمه به این شرایط پیدا کنند.
فیلم بِی واچ به کارگردانی ست گوردون (Identity Thief و Horrible Bosses) و فیلمنامه نویسی دامیان شنون و مارک سوئیفت (Friday the 13th و Freddy vs. Jason) ترکیبی از یک بازسازی کلاسیک و کمدی مانند است که یادآور فیلم ۲۱Jump Street و کارگردانی کریس میلر و فیل لورد می باشد، با این تفاوت که در فیلم دیده بان خلیج، دو کاراکتر اصلی به جای دو پلیس، دو نجات دهنده هستند و فیلم نیز بازسازی از سریال های دهه هشتادی و نودی به همین نام می باشد و در تلاش بوده است تا خود را به عنوان یک بازسازی جدید کمدی/اکشن معرفی کند، با این حال با وجود جذابیت های دواین جانسون و زک افرون، فیلم بی واچ به جای صحنه های کمدی بیشتر شامل صحنه های اکشن می باشد.
فیلم بی واچ در مقایسه با سریال این عنوان، به طور محسوسی از کمبود صحنه های کمدی رنج می برد، اگر چه لحظات زیادی در فیلم وجود دارد که باعث خندیدن می شوند ولی این لحظات اتفاقات و مسائل تکراری هستند که بارها به طور ثابت در فیلم های مختلف مورد استفاده قرار گرفته اند و دیدن دوباره این صحنه ها ممکن است برای برخی ها نه تنها جالب نباشد بلکه کاملا سرد و کسل کننده به نظر برسد.
برجسته ترین نکته فیلم، دو بازیگر اصلی آن یعنی دواین جانسون و زک افرون می باشد، که هر کدام با توجه به جذابیت و خصوصیات خود مخاطب را به دیدن فیلم تحریک می کنند. شخصیت میچ با بازی جانسون فردی دوست داشتنی و قابل اعتماد است در حالی که کاراکتر برودی با بازی افرون بیشتر مغرور و خود خواه به نظر می رسد. اگر چه پویایی شخصیت های میچ و برودی کاملا مشخص است، اما فیلمنامه این شخصیت ها آن چنان هم قوی نیست چون بر خلاف میچ که متعهد به کارش می باشد، برودی گذشته غمگینی داشته، که به آن پرداخته نشده است، با این حال این ضعف آن قدر زیاد نیست که بتواند همکاری عالی جانسون و افرون را در فیلم تحت تاثیر قرار بدهد و تیم آن ها ماجراجویی ها و شوخی های جالبی را برای مخاطبان به ارمغان آورده است.
در بین بازیگران فیلم جان بِیس در نقش رانی بیشتر کمدی به نظر می رسد، با این حال، نقش های استفانی، سامر و سی. جی هر کدام به نوع خود جالب و دوست داشتنی هستند، اما شخصیت منفی فیلم یعنی ویکتوریا از عمق داستانی زیادی برخورار نیست و به نظر می رسد که هدف فیلم ایجاد یک نقش منفی زن و مقابله با آن توسط دو کاراکتر مرد می باشد، چرا که در آخر نیز استفانی، سی. جی و سامر باید انتظار انجام عملیات توسط میچ و برودی را داشته باشند.
فیلم دیده بان خلیج موفق به ارائه صحنه ها و روندهای سرگرم کننده ای شده است، تصویر برداری پویا، صحنه هایی که در زیر آب فیلمبرداری شده اند و سایر عوامل، مواردی هستند که هر کدام انتظارات مخاطبان از یک فیلم که در مورد گروه نجات دهنگان ساحلی می باشد را برآورده می کند، همچنین جانسون و افرون از قدرت فیزیکی خود در صحنه های اکشن و کمدی به خوبی استفاده کرده اند، اما علی رغم اجرای عالی این دو بازیگر، فیلم ترکیب مناسبی از ژانرهای کمدی و اکشن نداشته است و شاید بتوان این مسئله را در ضعف فیلمنامه جستجو کرد.
فیلم دیده بان خلیج موفق به ارائه صحنه ها و روندهای سرگرم کننده ای شده است، تصویر برداری پویا، صحنه هایی که در زیر آب فیلمبرداری شده اند و سایر عوامل، مواردی هستند که هر کدام انتظارات مخاطبان از یک فیلم که در مورد گروه نجات دهنگان ساحلی می باشد را برآورده می کند، همچنین جانسون و افرون از قدرت فیزیکی خود در صحنه های اکشن و کمدی به خوبی استفاده کرده اند، اما علی رغم اجرای عالی این دو بازیگر، فیلم ترکیب مناسبی از ژانرهای کمدی و اکشن نداشته است و شاید بتوان این مسئله را در ضعف فیلمنامه جستجو کرد.
فیلم برگرفته از داستان «نوح» است که در آن کل جهان قرار است به زیر آب برود و در این میان شخصی به نام «نوح» (راسل کرو) کشتی بزرگی را میسازد و از تمامی حیوانات یک جفت را سوار میکند تا مانع منقرض شدن نسل آنها شود...
«مت مرداك» فردی نابینا است که سالها قبل زمانیکه سعی می کرده جان یک پیرمرد را از تصادف با یک کامیون نجات دهد این اتفاق برای او افتاده است. پرتوهای رادیو اکتیو منشتر شده از مواد شیمیایی داخل کامیون باعث این امر شده اما در عوض مت تواناییهای ویژه ای پیدا کرده است. اکنون او بعنوان یک مشاور حقوقی در نیویورک زندگی می کند. اما زمانیکه پدرش به قتل می رسد، او از قدرت و تواناییهایش برای مبارزه با تبهکاران استفاده می کند بنابراین در روز او از بیگناهان دفاع می کند و در شب تبه کاران را مجازات می نماید.
داستان در مورد چهار برادر جهش یافته لاکپشتی است. لئوناردو ، رافائل ، داناتلو و مایکل آنجلو. چهار برادر توسط استادشان اسپلینتر آموزش دیده اند و حالا میخواهند در برابر دشمنشان شردر از شهر محافظت کنند.
داستان در مورد یک مامور درجه ی یک و همه فن حریف و مافوق بشر و ... ارتش اسرائیل هست که از کشت و کشتار خسته شده و می خواد به آروزهاش برسه تا این که به جنگ ادامه بده! میزنه و این آقا میتونه خودشو گور به گور کنه بره آمریکا و تو یه آرایشگاه مشغول بشه اما ...
«ناتالي» (دياز)،«ديلن» (باريمور) و «الکس» (ليو)، براي مردي به نام «چارلي» (با صداي فورسايت) کار مي کنند که هرگز با کارمندان خود رو در رو ملاقات نمي کند. در مأموريت اين بار، «اريک ناکس» (راکول)، يکي از نوابغ فن آوري هاي الکترونيک ربوده شده و «راجر کوروين» اهريمني (کوري) مظنون شماره ي يک تلقي مي شود...
«برت رید» (ست روجن) در ظاهر یک روزنامه نگار است اما گاهی نقاب به چهره میزند و به مبارزه با افراد شرور شهر می پردازد و مردم این ابرقهرمان را زنبور سبز می نامند. کارته کاری بنام «کاتو» (جی چو) نیز در این راه به او کمک میکند. از طرفی روزنامه نگار کنجکاوی بنام «لنور کیس» (کامرون دیاز) قصد دارد که …
دهه ي ۱۸۶۰. «جيمز وست» (اسميت) و «آرتيموس گوردون» (کلاين) دو مأمور فدرال با ويژگي هاي کاملا متضاد هستند. رئيس جمهور ايالات متحد از آن دو دعوت مي کند تا نابغه اي با مقاصد شيطاني به نام «دکتر آرليس لاولس» (برانا) را بيابند و دستگير کنند...