رامکیشن و ممتا دارای سه پسر ویوک ، پرم و وینود و یک دختر سانگیتا هستند. این خانواده بخشی از یک خانواده مشترک است که پیوند نزدیک آنها با سوء تفاهم به چالش کشیده شده است.
دو مرد از هند بدون داشتن گذرنامه در کراچی پاکستان فرود می آیند. آنها در دام طالبان گرفتار می شوند و به شدت تلاش می کنند راهی برای بازگشت به هند پیدا کنند.
پسری یتیم توسط یک خانواده ی ثروتمند بزرگ میشود ولی این خانواده گذشته ی تاریکی در جنگ با گروهی داشته و اکنون پسرک وظیفه ی خود را دفاع از خانواده ای که او را بزرگ کرده است میداند...
این داستان سانجانا، دختری از نسل امروزی است که سرشار از زندگی پر جنب و جوش است. او زندگی را بر اساس شرایط خودش میگذراند و وقتی مادرش سوشیلا ترتیبی میدهد تا پسری را ببیند که منجر به ازدواج میشود، بسیار ناراحت میشود.
"آمیتابا روی"، نمایشنامه نویسی است که با مشکلاتی روبرو شده و با پیشنهاد مدیر املاک تصمیم می گیرد در یکی از خانه های ییلاقی او ساکن شود. اما پس از رسیدن به مقصد، او متوجه می شود که مدیر با دوست دختر سابق او "کارونا" ازدواج کرده و ...
یک خانواده مذهبی هندو طعمه شوخ طبعی و جذابیت کاذب بیرینچی بابا خدا-مرد متقلب می شوند. طرح او برای فریب دادن خانواده بلافاصله پس از مداخله دوستانشان خنثی می شود...
پس از دور کردن همسر تیره پوستش، "دان" تبهکاری بزرگ با زنی سفید پوست ازدواج کرده و صاحب فرزندی به نام "سانجانا" می شوند که بعد ها می فهمد برادران آن زن گنگسترهای بزرگ شهر هستند و...
رلنگی مردی دلسوز است که سه فرزند دارد. خواهرزاده او، سیتا، عاشق پسرش پددودو است و چینودو، پسر دیگرش، عاشق گیتا می شود. این دو برادر اختلافات زیادی با هم دارند و ...
این اثر یک فیلم تاریخی عاشقانه است که در امپراتوری گورکانی هند جریان دارد. مردی (هیمانسو رای) به دنبال نجات خواهرش است. خواهرش به دست یک شاهزاده دزدیده شده و به بردگی گرفته شده است...