این فیلم دربارهی خانوادهای است که پس از سالها دوری دوباره به هم میپیوندند و از طریق علاقهی مشترکشان به موسیقی، به ویژه استعداد پسر نه سالهشان در نوازندگی درام، با هم ارتباط برقرار میکنند.
داستانی واقعی درباره دختری به نام سوکی است که پس از جدایی از نامزد خیانتکارش، مصمم به تحقق رویای خود میشود. زمانی که او به عروسی نامزد سابقش دعوت میشود، برای انتقام نقشهای طراحی میکند.
پیرمردی زودرنج و بداخلاق به تیمی ملحق می شود که به نجات سگ های بی سرپرست می پردازند. اعضای این گروه در کنار یکدیگر برای کمک به این حیوانات رها شده و بی پناه تلاش می کنند و نشان می دهند که مهربانی و دلسوزی تا چه حد می تواند زندگی انسان ها و سگ ها را دگرگون کند.
یک دختر نوجوان که لکنت زبان دارد، برای جلب توجه دیگران، به همراه دوستش یک کسبوکار آنلاین غیرمعمول راه اندازی میکند و با دروغ گفتن به مشتریان، سعی میکند محبوبیت پیدا کند.
چاک در تلاش است تا شرکت نظافتی خود را در دوران همهگیری کرونا سرپا نگه دارد. در همین حین با کندی آشنا میشود که به دنبال کار است و دختر کوچکی به نام چو دارد.
یک گنگستر جوان باید تصمیم سختی بگیرد: آیا به رئیس باند جنایتکارش وفادار بماند یا دوستیاش را حفظ کند؟ این انتخاب میتواند عواقب جبرانناپذیری برای او داشته باشد.
ژانگ یائو، که خانوادهاش قربانی جریانات شوم قاچاقچیان مواد مخدر شده بود،با همکاری فرمانده پلیس مبارزه با مواد مخدر، تصمیم میگیرد تا انتقام خون خانوادهاش را بگیرد و با نابودی سرکردههای اصلی این باند، به فعالیتهای مجرمانه آنها پایان دهد.
مردی که با گذشته دردناکی دست و پنجه نرم میکرد، تلاش میکرد تا به آینده نگاه کند؛ اما ناگهان متوجه شد زنی که اکنون در زندگیاش حضور دارد، ارتباط عجیبی با گذشتهاش دارد.
در نیمههای شب، انفجاری مهیب آپارتمانی را لرزاند و جسد سوخته زنی به نام یین چینگ در آن پیدا شد. زنی به نام لام یام که ظاهری شبیه به چینگ داشت، با این حال شخصیتی کاملاً متفاوت و گذشتهای بی ارتباط با او، به طرز شگفتآوری به این ماجرا کشیده شد. نکته جالب این بود که هر دو زن عاشق مردی به نام لو لو بودند. با وجود اینکه حادثه انفجار به نظر میرسید تصادفی باشد، اما پشت آن رازی نهفته بود که ریشه در عشقی پیچیده و ده ساله داشت.
فیلم داستان جوانی آشفته به نام چان لوک-کوان را دنبال میکند که به طور اتفاقی وارد "شهر محصور" میشود. او در میان آشفتگی این شهر، نظم حاکم بر آن را کشف میکند و در طول مسیر درسهای مهمی در مورد زندگی میآموزد.
لائو وینگ سز، با این اعتقاد که توانایی نوشتن ترانههای کانتوپاپ، یک هدیه الهی است، تصمیم میگیرد تمام عمر خود را وقف این هنر کند. اما با وجود تلاشهای فراوان، او با موانع بسیاری روبرو میشود و به نظر میرسد که هیچ چیز طبق خواسته او پیش نمیرود. گویی ارادهای برای رسیدن به هدف وجود دارد، اما راهی برای تحقق آن پیدا نمیشود.
داستان در تابستان رخ میدهد و درباره بو، دختری شاد و مهربان است که با ادوارد، جوان ثروتمندی آشنا میشود. ادوارد برای انتقام از پدرش، بو را استخدام میکند تا مراسم عروسی پدرش را خراب کند. اما در این بین، بو و ادوارد عاشق هم میشوند. با این حال، این عشق رویاگونه با چالشهایی روبرو میشود و زندگی مسیر دیگری را پیش میگیرد.