وقتی پدرش می میرد، مک کنزی سنت پدرش در جمع آوری کمک های مالی در شهر "بازی های گوزن شمالی" را زنده نگه می دارد، اما وقتی چیس لهو دبیرستانی ظاهر می شود و علیه او بازی می کند، جرقه بین آنها افزایش می یابد...
جروم، 35 ساله، یک فروشنده قایق بادبانی در نیس است. اما اگر به حرف های او گوش دهید، جروم در اوقات فراغت خود نیز فضانورد، قهرمان کاراته جهان و دوست صمیمی است. در واقع جروم یک دروغگو است: او در مورد همه چیز به همه دروغ می گوید! هیچ کس او را باور نمی کند، اما این مانع از جمع آوری دروغ های بیشتر نمی شود. اما یک روز جروم از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که تمام دروغ های او به حقیقت پیوسته اند...
کارگران جامعه، الکس و استفانی، پنج نوجوان را که ترک تحصیل می کنند، در یک سفر آموزشی در سراسر دریای مدیترانه می برند. اما کاپیتان آنها از قضا یک پلیس سابق با نفرتی قوی از جوانان است...
یک طراح داخلی زن جوانی را که جان او را نجات داده به عنوان دستیار استخدام می کند. با این حال، او به زودی متوجه می شود که این حادثه به دور از تصادف بوده است و نجات دهنده او فرد خوبی نیست...
یک دستیار جاهطلب هالیوودی وقتی میپذیرد در انزوا با یک هنرپیشه که میخواهد در حالی که برای نقش بعدی خود آماده میشود، تجربهای بسیار دور از تمدن داشته باشد، در موقعیتی جهنمی و مرگ یا زندگی میبیند...
این فیلم ادن چیس را دنبال می کند که تقریباً توسط یک طرفدار ربوده می شود. او از محافظ جکسون رید کمک می گیرد. با این حال، مردی که او را محافظ خود می نامید، اکنون تبدیل به یک شکارچی با رازی تاریک از گذشته شده است....
رِیلی، طراح داخلی، خود را در کریسمس امسال در شهر Mistletoe Lake می بیند که جایی برای اقامت ندارد. او پیشنهاد ری را برای ماندن در قایق او می پذیرد و به او کمک می کند تا قایق را برای جشنواره کریسمس بندرگاه شهر بازسازی کند...
وقتی زن و شوهری جانشین خود را به پرستاری استخدام میکنند، پیوندشان تنگتر میشود و خواهرشوهر حسادت میکند. به زودی، شبکه ای از بی اعتمادی، دروغ و رمز و راز سه زن را درگیر می کند ...
یک شیرینیپز اهل شیکاگو خود را در ویسکانسین میبیند که یک نانوا را متقاعد میکند تا دستور پخت شیرینی زنجفیلی خود را برای کتاب آشپزی جدیدش به او بدهد...
دو برادر شیطان صفت، وندل و وایلد (کیگان-مایکل کی و جوردن پیل)، از کَت الیوت ۱۳ ساله (لیریک راس) کمک میگیرند تا آنها را به سرزمین زندهها احضار کنند....
بلچرها سعی میکنند تا رستوران را از بسته شدن نجات دهند، در حالی که در آن طرف بچهها سعی میکنند رازی را حل کنند که میتواند رستوران خانوادهشان را نجات دهد...
مریم و ناصر قرار است از ریاض برای شرکت در مراسم عروسی پدرشان در ابوظبی، تا لغو پرواز، سفر کنند. آنها بدون ترس تصمیم می گیرند با ماشین سفر کنند اما خطرات فراوان جاده بیابانی را دست کم می گیرند...