یک گروهبان پلیس دستور پیدا می کند تا تحقیق در مورد جنایات یک مافیا را به دلیل نداشتن مدارک کافی متوقف سازد. پس از مدتی او به دنبال دوست دختر رئیس می رود تا مدارک کافی را بدست آورد و…
بازیگر معروفى به نام « چارلى کسل » ( پالانس ) تصمیم مىگیرد که قراردادش را با کمپانى استنلى هوف تمدید نکند . همسرش ، « ماریون » ( لوپینو ) با این تصمیم موافق است اما تهیه کننده ى سودجویش ، « هوف » ( استایگر ) با تهدید او را مجبور مىکند که نظرش را عوض کند .
در درگیرى مسلحانهاى در باراندازهاى ناپل ، مردى به نام « براکو » ( اصلان ) به قتل میرسد . آخرین صحبتهاى « براکو » مربوط میشود به « آقاى آرکادین » ( ولز ) و « گاى وان استراتن » ( آردن ) تصمیم میگیرد « آکاردین » را که مرد بسیار ثروتمندى است ، تلکه کند .
"هری فابین" مردی لندنی با نقشه هایی جاه طلبانه است که هیچگاه به نتیجه نرسیده است، اما وقتی در باشگاه کشتی که توسط پسرش "کریستو" اداره می شود با "گریگریوس" کشتی گیر مشهور بین المللی برخورد می کند، نقشه های در سر می پروراند که بلیت رسیدن به ثروت برای اوست...
زنی که از جنون سرقت رنج می برد، در اقدامی برای بهبود وضعیتش هیپنوتیزم می شود. پس از مدت کوتاهی او خود را در صحنه یک جنایت پیدا کرده، در حالیکه هیچ حافظه ای نداشته و راهی برای اثبات بیگناهی اش پیدا نمی کند...
“برت” از دوران کودکی عاشق اسلحه بوده. پس از ترک ارتش به همراه دوستانش به یک کارناوال می رود، جایی که با “آنی” دختری بینظیر که به اندازه او عاشق اسلحه است آشنا می شود. آن دو با هم ازدواج می کنند اما “آنی” با وضعیت مالیشان کنار نمی آید. آنها دست به چند سرقت می زنند و “برت” طبیعت واقعی زنی که دوست داشته را می بیند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
« گاى » ( گرینجر ) ، قهرمان تنیس ، در قطار با مردى به نام « برونو » ( واکر ) آشنا میشود که پیشنهاد عجیبى به او میدهد : « برونو » همسر « گاى » را بکشد و « گاى » هم در عوض پدر « برونو » را بکشد ...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
« آرتور کودى جارت » ( کاگنى ) ، آدمکش روان پریش و سر دستهى گروهى از تبهکاران ، به زندان افتاده است . کارآگاهى ( اوبراین ) با ظاهر مبدل در زندان هم سلول او مىشود تا اطلاعاتى دربارهى گروه « جارت » به دست آورد …
« اوتو کلر » ( هاسه ) ، مهاجرى آلمانى و خادم کلیساى در کبک کانادا ، یک وکیل را که هنگام دزدى خانهاش او را دیده است مىکشد ، اما چون براى شناخته نشدن لباس کشیشى به تن داشته ، سوءظنها متوجه « پدر مایکل ویلیام لوگان » ( کلیفت ) مىشود .
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
خبرنگارى الكلى به نام « چاك »، در آلبيوكركى نيومكزيكو كار میكند و انتظار فرصتى را مىكشد تا موفقيت گذشته خود را بار ديگر بازيابد. خيلى زود مردى در غارى گرفتار می شود و « چاك » متوجه میشود كه فرصت مورد نظرش را به دست آورده است ...
كارآگاه خصوصى ، « مايك هامر » ( ميكر ) ، شبى در بزرگراهى به « كريستينا بيلى » ( ليچمن ) برمىخورد كه در حال دويدن است . « هامر » او را سوار مىكند ، اما خيلى زود جلوى اتوموبيلش را مىگيرند ، او را بىهوش مىكنند و « كريستينا » را مىكشند . « هامر » جان به در مىبرد و كنجكاوانه به تحقيق دربارهى ماجرا مىپردازد ...