فیلم سگ خوش شانس (یا خوشبخت)  نخستین فیلمی بود که هر دو زوج معروف کمدین “استن لورل” و “الیور هاردی” که بعداً به لورل و هاردی شهرت یافتند در آن حضور داشتند.
توضیحات : این فیلم در دو حلقه ساخته شد، اما برخی نسخه ها ناگهان در حلقه اول جاییکه الیور از استن دزدی می کند، به پایان می رسد. با توجه به آنچه استن در سال 1957 گفته، این فیلم در سال 1917 ساخته شده است. همچنین گفته می شود که این فیلم در سال 1917 و یا 1918 ساخته شده اما نمایی از پلاک ماشین در یک صحنه از فیلم نشان می دهد که این فیلم به احتمال زیاد در سال 1920 یا 1921 فیلمبرداری شده است. با این حال دقیقا مشخص نیست. هزینه ساخت فیلم 3000 دلار تعیین شده است.

مردی جوان، که به کودکان عادت ندارد، باید دختری جوان را در یک سفر همراهی کند...

هارولد پزشک جوانی است که بیماری دارد که در خواب راه می رود، روزی او را می بیند که بر لبه ی بیرون پنجره ی ساختمان بلندی در حال راه رفتن است...

ماجرا در مورد یک راننده جدید خنده دار است که...

پسری شرقی که بسیار در خوشی افراط می کند حال مجبور است با پدر خود در مزرعه ای وحشی کار کند..

نمایشنامه نویس جوان آخرین پول های خود را صرف تئاتر شبانه روزی میکند. وی تصمیم میگیرد به یک باشگاه قمار برود و ...

زن و مردی جوان تصمیم به ازدواج گرفته و می خواهند به راهی دور بروند اما پدر دختر این اجازه را نمی دهد...

یک ولگرد (چارلی چاپلین) به همراه سگش تلاش می کنند به سختی در شهری زندگی کنند و...

در مورد یه دکتری هست که میره روی مسابقات اسب دوانی شرط بندی می کنه و میبازه و بعد هم اونجا یه لیدی می بینه که شماره هم بهش میده و این لیدی و شوهرش هم کلاهبردارن و ...

در یک داروخانه. ال و روسکو با هم رقیب هستند. روسکو مسئول فروش است وباستر هم برای آلیس بسته ها را تحویل میدهد.  با یک اشتباه یک ادمربایی صورت میگیرد و آلیس توسط ال دزدیده میشود...

دو دائم الخمر در یک هتل اقامت دارند. یکی از آنها همسرش را کتک می زند و دیگری از همسرش کتک می خورد. آنها از هتل خارج شده و با هم برخورد می کنند و...

یک دختر به مامور پلیس یک هات داگ می دهد تا مامور بگذارد به مسیر یک مسابقه وارد شود وقتی که مشتریان هات داگ اورا می قاپند، چارلی با کل جعبه می دود و تظاهر میکند که دارد آنهارا می فروشد وقتی که ...

"وینسر مککی" ، به کاراکتر دایناسور کارتن زندگی دوباره داده و او را وارد داستان خود میکند..

داستان فیلم در مورد درگیری های حذب کمونیست است که رهبر یکی از آن ها کشته و باعث تنش بیشتر می شود...

 « فیلیپ مارلو » ( بوگارت ) ، کارآگاه خصوصى ، مأمور می‏شود تا درباره‏ ى حق السکوت بگیرى که عکس‏هاى نامناسبى از دختر یک ژنرال بازنشسته و ثروتمند در اختیار دارد ، تحقیق کند .

در سال 1820، پسر یک نجیب زاده کالیفرنیایی از اسپانیا به خانه خود بازمی گردد اما متوجه می شود که سرزمینش تحت دیکتاتوری سختی قرار گرفته است. از یک سو او خود را به عنوان مردی احمق جلوه داده در حالیکه در طرف دیگر او مبارز نقابدار "زورو" است...

 « دوروتى » ( گارلند ) که در مزرعه ‏اى در کانزاس نزد خویشاوندانش زندگى می‏کند، در اثر گردبادى به سرزمین هایى بر فراز ابرها و آن سوى رنگین کمان می‏رود…

گروهى از سیاستمداران نابکار ، روستایى ساده‏ لوحى به نام « جفرسن اسمیت » ( استوارت ) را انتخاب می‏کنند تا جاى سناتورى را که به تازگى درگذشته است بگیرد...

گوژپشت ناقوس زن کلیساى نتردام ، « کازیمودو » ( لاتن ) ، به دخترى کولى به نام « اسمرالدا » ( اوهارا ) دل مى‏بندد. در حالى که کشیش کلیسا ( میچل ) به « اسمرالدا » نظر سوء دارد و به خاطر حسادت به افسرى ( مارشال ) که مورد توجه دختر است ، او را زخمى مى‏کند و گناهش را به گردن دختر مى‏اندازد.

"الیزا شلیزینگر" در این استندآپ کمدی خود درباره‌ی موضوعاتی چون دوست‌یابی، فمنیسم و برخی از پیچیدگی‌های زن بودن در قرن ۲۱ ام صحبت میکند.