داستان عشق پادشاه دوشیانتا و شاکونتالا، دختر حکیم ویشوامیترا و پوره مناکا. به دلیل نفرین یک حکیم، دوشیانت همه چیز را در مورد شکونتالا فراموش می کند تا اینکه سرنوشت دوباره آنها را کنار هم قرار می دهد ...
بازرس جی یک پلیس درستکار و بی باک است که به او وظیفه داده شده تا امپراتوری جنایتکار راج سولانکی را نابود کند. جی و همدستش بازرس ساندیا، که اتفاقاً عشق او نیز هست، با ذوق شروع به از بین بردن امپراتوری راج می کنند...
یک مهماندار هواپیما و شریک تجاری او بر روی یک ماموریت برای دزدیدن الماسها و آزاد شدن از چنگال یک طلبکار قرار دارند. در ارتفاع 40،000 فوت در هوا، سرقت سمت اشتشباهی کشیده می شود و به یک وضعیت گروگانگیری تبدیل میشود...
در سال 1947 یکی از پیروان گاندی و یک مبارز آزادی مورد حمله وحشیانه قرار گرفتند. به دلیل شرایط اجتناب ناپذیر، پسر مبارز آزادی در دام دنیای مافیا گرفتار می شود و داستان بین سال های 1942 تا 1986 می چرخد...
در لندن، یک دختر به یک پسر خیلی زیاد علاقهمند است. و در یک دنیای موازی، یک پسر وجود دارد که به یک دختر علاقهمند است. این دوداستان عاشقانه نافرجام، بار زیادی از طبقه اجتماعی، طبقهبندی و نابرابری بر دوش دارند و نفسگیر به سوی یکدیگر در حال حرکت هستند...
داستان زندگی سردار اودهام سینگ، مبارز آزادی انقلابی که بیشتر به خاطر ترور مایکل اودوایر در لندن برای انتقام قتل عام جالیانوالا باغ در امریتسار در سال 1919 شناخته می شود...
«سیدارت» (امیر خان) یک بوکسر تازه کار است، که گذراندن وقت با دوستانش را به کار کردن ترجیح می دهد. برادر بزرگتر او برای یک تبه کار مشهور کار می کند. سیدارت با دختری بنام «آلیشا» (رانی) آشنا می شود و فیلم در مورد داستان عشق سیدارت و آلیشا، و همینطور اصلاح شدن سیدارت، در پی یک سری ماجراها است...
“امار وارما” تهیه کننده برنامه خبر رادیو،زنی مرموز را در ایستگاه قطار می بیند.او عاشق زن می شود اما زن عشقش را پس زده با وجود اینکه به نظر به او علاقه مند می رسد.بعدها او می پذیرد با دختری که خانواده اش انتخاب کرده ازدواج کند اما به یکباره آن زن پیدایش می شود و…
دو دسته از دوقلوهای همسان به طور تصادفی در بدو تولد از هم جدا می شوند. چندین سال بعد، وقتی آنها به طور تصادفی در یک شهر هستند، مردم آنها را با یکدیگر اشتباه می گیرند و در همین حال سردرگمی و سوء تفاهم زیادی ایجاد می شود...
یک معلم بداخلاق و همسر مهربانش بر سر موضوع بچهها با هم درگیر میشوند، اما سرنوشت نادری باعث میشود که آنها به روشهایی ارتباط برقرار کنند که هرگز فکرش را نمیکردند...